بریدۀ کتاب
1402/11/19
صفحۀ 37
صدای حاجی همه جا را پر کرده بود. داد میزد و میگفت: "کوفت! زهرمار! چه مرگتونه؟! چه خبره؟! آبروی بچههای جهاد را بردید! دیوونهها! بابا این دکل بچههای خودمونه! خوشحالی داره؟! شما دیگه کی هستید بابا؟! برید برسید به کارتون!"
صدای حاجی همه جا را پر کرده بود. داد میزد و میگفت: "کوفت! زهرمار! چه مرگتونه؟! چه خبره؟! آبروی بچههای جهاد را بردید! دیوونهها! بابا این دکل بچههای خودمونه! خوشحالی داره؟! شما دیگه کی هستید بابا؟! برید برسید به کارتون!"
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.