بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 61

[اوایل سال ۵۶ برای اولین بار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفتم. اتاقی در یک مسافرخانه نزدیک حرم گرفتم. پس از زیارت به دنبال باشگاه می‌گشتم. چشمم به یک زورخانه در نزدیکی حرم افتاد. حالا دیگر هم خوب میل می‌گرفتم و هم خوب کباده می‌زدم و هم بیش از هفتاد مرتبه شنا می‌رفتم. تعدادی مرد میانسال و چند جوان مشغول ورزش بودند. بازوهای برهنه‌ام و سینه‌ای پهن، در سن جوانی حاکی از ورزشکار بودنم بود. از میان‌دار اجازه گرفتم. تعدادی شنا رفتم. میل گرفتم. بعد آمدم سنگ زدم. پس از اتمام ورزش و اجازه مجدد از میان‌دار، از گود خارج شدم. اصول ورود و خروج به گود را از مرحوم عطایی و حاج‌ماشاالله جهانی به خوبی یاد گرفته بودم که نهایت ادب ورزشکاری است. اساساً ورزش تاثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده‌نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به رغم جوان بودن، ورزش بود.]

[اوایل سال ۵۶ برای اولین بار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفتم. اتاقی در یک مسافرخانه نزدیک حرم گرفتم. پس از زیارت به دنبال باشگاه می‌گشتم. چشمم به یک زورخانه در نزدیکی حرم افتاد. حالا دیگر هم خوب میل می‌گرفتم و هم خوب کباده می‌زدم و هم بیش از هفتاد مرتبه شنا می‌رفتم. تعدادی مرد میانسال و چند جوان مشغول ورزش بودند. بازوهای برهنه‌ام و سینه‌ای پهن، در سن جوانی حاکی از ورزشکار بودنم بود. از میان‌دار اجازه گرفتم. تعدادی شنا رفتم. میل گرفتم. بعد آمدم سنگ زدم. پس از اتمام ورزش و اجازه مجدد از میان‌دار، از گود خارج شدم. اصول ورود و خروج به گود را از مرحوم عطایی و حاج‌ماشاالله جهانی به خوبی یاد گرفته بودم که نهایت ادب ورزشکاری است. اساساً ورزش تاثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده‌نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به رغم جوان بودن، ورزش بود.]

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.