بریدۀ کتاب
1403/9/23
4.2
4
صفحۀ 201
دوباره می رویم کنار نهر، درست مثل همان روزی که باهم رفته بودیم. از مغازه اقای پارکر برای خودمان ابنبات می خریم و این بار که نزدیکم شود و سرش را به جلو خم کند تا من را ب* بوس*د، فرار نخواد کرد.
دوباره می رویم کنار نهر، درست مثل همان روزی که باهم رفته بودیم. از مغازه اقای پارکر برای خودمان ابنبات می خریم و این بار که نزدیکم شود و سرش را به جلو خم کند تا من را ب* بوس*د، فرار نخواد کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.