بریدۀ کتاب

ماه بلند آسمان
بریدۀ کتاب

صفحۀ 201

دوباره می رویم کنار نهر، درست مثل همان روزی که باهم رفته بودیم. از مغازه اقای پارکر برای خودمان ابنبات می خریم و این بار که نزدیکم شود و سرش را به جلو خم کند تا من را ب* بوس*د، فرار نخواد کرد.

دوباره می رویم کنار نهر، درست مثل همان روزی که باهم رفته بودیم. از مغازه اقای پارکر برای خودمان ابنبات می خریم و این بار که نزدیکم شود و سرش را به جلو خم کند تا من را ب* بوس*د، فرار نخواد کرد.

34

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.