بریدۀ کتاب

زهرا

زهرا

1403/3/28

ملکه بامیان
بریدۀ کتاب

صفحۀ 214

یک لحظه به این فکر کردم که خورشید چقدر مهربان است. او بدون هیچ چشم داشتی نورش را نثار تک تک موجودات می‌کند و برایش خوب و بد ، زشت و زیبا ، کوچک و بزرگ هیچ فرقی نمی‌کند. توی دلم گفتم امام که از خورشید خیلی مهربان‌تر است؛ پس حتماً آبرویم را می‌خرد و دست رد به سینه‌ام نمی‌زند.

یک لحظه به این فکر کردم که خورشید چقدر مهربان است. او بدون هیچ چشم داشتی نورش را نثار تک تک موجودات می‌کند و برایش خوب و بد ، زشت و زیبا ، کوچک و بزرگ هیچ فرقی نمی‌کند. توی دلم گفتم امام که از خورشید خیلی مهربان‌تر است؛ پس حتماً آبرویم را می‌خرد و دست رد به سینه‌ام نمی‌زند.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.