بریدهای از کتاب اسیر اثر فروغ فرخزاد
1403/11/11
صفحۀ 119
طفلی غنوده در بر من بیمار ... با گونههای سرخ تبآلوده / با گیسوان درهم آشفته ... تا نیمهشب ز درد نیاسوده // هر دم میان پنجهٔ من لرزد ... انگشتهای لاغر و تبدارش / من ناله میکنم که خداوندا ... جانم بگیر و کم بده آزارش // شب خامش است و در بر من نالد ... او خستهجان ز شدت بیماری / بر اضطراب و وحشت من خندد ... تکضربههای ساعت دیواری بیمار / ۱۳۳۳
طفلی غنوده در بر من بیمار ... با گونههای سرخ تبآلوده / با گیسوان درهم آشفته ... تا نیمهشب ز درد نیاسوده // هر دم میان پنجهٔ من لرزد ... انگشتهای لاغر و تبدارش / من ناله میکنم که خداوندا ... جانم بگیر و کم بده آزارش // شب خامش است و در بر من نالد ... او خستهجان ز شدت بیماری / بر اضطراب و وحشت من خندد ... تکضربههای ساعت دیواری بیمار / ۱۳۳۳
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.