بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 182

دختر مرا به سمت پله ها راهنمایی میکند و از من میخواهد که به شانه او تکیه کنم هر چند بدون کمک او نیز مشکلی برایم پیش نمیاید اما پیشنهاد کمکش قبول می.کنم این روزها مردم به ندرت چنین کارهای دلسوزانه ای انجام میدهند و حیف است که پیشنهاد کمکشان را رد کنی. ابتدا حس بدی در مورد این دختر داشتم - او خیلی عجیب به نظر میرسید - اما حالا مهربانی هایش دارد برایم آشکار می شود.

دختر مرا به سمت پله ها راهنمایی میکند و از من میخواهد که به شانه او تکیه کنم هر چند بدون کمک او نیز مشکلی برایم پیش نمیاید اما پیشنهاد کمکش قبول می.کنم این روزها مردم به ندرت چنین کارهای دلسوزانه ای انجام میدهند و حیف است که پیشنهاد کمکشان را رد کنی. ابتدا حس بدی در مورد این دختر داشتم - او خیلی عجیب به نظر میرسید - اما حالا مهربانی هایش دارد برایم آشکار می شود.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.