بریده‌ای از کتاب درناهای عاشق اثر محمدرضا یوسفی

Shamim

Shamim

1402/11/28

بریدۀ کتاب

صفحۀ 6

_می بینی که اخرش آتلی خسته نمی شود و درنا ها خسته می شوند . صدای خنده آلتین در دشت پیچید . یک دستش به افسار اسب بود و دست دیگرش به زین؛

_می بینی که اخرش آتلی خسته نمی شود و درنا ها خسته می شوند . صدای خنده آلتین در دشت پیچید . یک دستش به افسار اسب بود و دست دیگرش به زین؛

4

2

(0/1000)

نظرات

"هایدی"

"هایدی"

1403/11/24

من این کتاب را با گریه خواندم
خیلی خوب بود

1