بریدۀ کتاب

روشنا

روشنا

3 روز پیش

رگ و ریشه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 105

یکهو دلم خواست بروم خانه، به خانه پدری‌ام، به آغوش مادرم و سوپ سبزیجاتش، به تخت قدیمی‌ام؛ دلم خواست بروم آنجا و تا آخر عمر رویش دراز بکشم.

یکهو دلم خواست بروم خانه، به خانه پدری‌ام، به آغوش مادرم و سوپ سبزیجاتش، به تخت قدیمی‌ام؛ دلم خواست بروم آنجا و تا آخر عمر رویش دراز بکشم.

191

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.