بریدهای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی
1403/9/15
صفحۀ 61
"وقتی من نباشم چه چیز خواهد بود ؟ هیچ چیز نخواهد بود . من کجا خواهم بود ؟ یعنی مرگ همین است ؟ نه نمی خواهم " در تاریکی به خود خیره شد و گفت " خوب که چه ؟ چه فرق میکند؟ هرچه میخواهد بشود ، بشود . مرگ بله ، مرگ ! آنها هیچ یک از حال من خبر ندارند. کک شان نمیگزد. بی خیال اند ولی آنها هم میمیرند، من زودتر آنها دیرتر ، خوشحال اند . یابوها! "
"وقتی من نباشم چه چیز خواهد بود ؟ هیچ چیز نخواهد بود . من کجا خواهم بود ؟ یعنی مرگ همین است ؟ نه نمی خواهم " در تاریکی به خود خیره شد و گفت " خوب که چه ؟ چه فرق میکند؟ هرچه میخواهد بشود ، بشود . مرگ بله ، مرگ ! آنها هیچ یک از حال من خبر ندارند. کک شان نمیگزد. بی خیال اند ولی آنها هم میمیرند، من زودتر آنها دیرتر ، خوشحال اند . یابوها! "
(0/1000)
محمد دهقانی
1403/9/17
2