بریدۀ کتاب
غزلِ فرار کرده از دفترِ حافظ✨.
1403/2/24
4.7
1
صفحۀ 249
پرسی هر بار که حس میکرد دوست دارد تسلیم شود،دستش را جلو میرد و دست انابث را میگرفت،فقط برای اینکه یادش بیاید گرمایی در این دنیا وجود دارد.!
پرسی هر بار که حس میکرد دوست دارد تسلیم شود،دستش را جلو میرد و دست انابث را میگرفت،فقط برای اینکه یادش بیاید گرمایی در این دنیا وجود دارد.!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.