بریدۀ کتاب
1403/9/12
3.6
13
صفحۀ 117
یاد خانم ویلسون و مهربانیهای همیشگی اش افتاد، یاد اینکه چطور غلط هایش را میگرفت و تشویقش میکرد، یاد چیزهای کوچکی که گفته و کارهای کوچکی که کرده بود و چیزهایی که نگفته و کارهایی که نکرده بود و چیزهایی که به احتمال زیاد میدانست. چیزهایی که اگر همه را باهم جمع میبستی حاصلش میشد یک زندگی !!!
یاد خانم ویلسون و مهربانیهای همیشگی اش افتاد، یاد اینکه چطور غلط هایش را میگرفت و تشویقش میکرد، یاد چیزهای کوچکی که گفته و کارهای کوچکی که کرده بود و چیزهایی که نگفته و کارهایی که نکرده بود و چیزهایی که به احتمال زیاد میدانست. چیزهایی که اگر همه را باهم جمع میبستی حاصلش میشد یک زندگی !!!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.