بریدۀ کتاب
1403/9/19
صفحۀ 108
هر بار رفتنی،دستش را میانداخت دور گردنم و صورتم را میبوسید و میگفت:«ننه!دعا کن شهید برگردم.»
هر بار رفتنی،دستش را میانداخت دور گردنم و صورتم را میبوسید و میگفت:«ننه!دعا کن شهید برگردم.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.