بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

«همراه ایشان به کاشان رفتیم. عادت شیخ این بود که هر جا وارد می شد، به زیارت اهل قبور می رفت. هنگامی که وارد قبرستان کاشان شدیم، شیخ گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله!» چند قدم جلوتر رفتیم. فرمود: بویی به مشامتان نمی رسد؟ گفتیم: نه چه بویی؟ فرمود: «بوی سیب سرخ استشمام نمی کنید؟» گفتیم: نه. قدری جلوتر آمدیم. به مسئول قبرستان رسیدیم. جناب شیخ از او پرسید: «امروز کسی را این جا دفن کرده اند؟» او پاسخ داد: پیش پای شما فردی را دفن کرده اند، و ما را سر قبر تازه ای برد. در آن جا همه ما بوی سیب را استشمام کردیم. پرسیدیم: این چه بویی است؟ شیخ فرمود: «وقتی که این بنده خدا را در اینجا دفن کردند، وجود مقدس سیدالشهدا تشریف آوردند این جا. به واسطه این شخص، عذاب از اهل قبرستان برداشته شد.»

«همراه ایشان به کاشان رفتیم. عادت شیخ این بود که هر جا وارد می شد، به زیارت اهل قبور می رفت. هنگامی که وارد قبرستان کاشان شدیم، شیخ گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله!» چند قدم جلوتر رفتیم. فرمود: بویی به مشامتان نمی رسد؟ گفتیم: نه چه بویی؟ فرمود: «بوی سیب سرخ استشمام نمی کنید؟» گفتیم: نه. قدری جلوتر آمدیم. به مسئول قبرستان رسیدیم. جناب شیخ از او پرسید: «امروز کسی را این جا دفن کرده اند؟» او پاسخ داد: پیش پای شما فردی را دفن کرده اند، و ما را سر قبر تازه ای برد. در آن جا همه ما بوی سیب را استشمام کردیم. پرسیدیم: این چه بویی است؟ شیخ فرمود: «وقتی که این بنده خدا را در اینجا دفن کردند، وجود مقدس سیدالشهدا تشریف آوردند این جا. به واسطه این شخص، عذاب از اهل قبرستان برداشته شد.»

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.