بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 122

عقل چقدر حقیر است در برابر عشق و من کسی نیستم که اکسیر عشق را با خاکدان کروی عقل عوض کنم. می‌دانی،تنها کسی قدر عشق را می‌داند که سال های زیادی از عمرش را در حسرت آن تباه کرده باشد و وجودش روزها و روزها در سیاه و سفید گورستان عمر پر از بی‌تفاوتی شده باشد،پر از مرگ،و هر لحظه مردن در روزمرگی ها.

عقل چقدر حقیر است در برابر عشق و من کسی نیستم که اکسیر عشق را با خاکدان کروی عقل عوض کنم. می‌دانی،تنها کسی قدر عشق را می‌داند که سال های زیادی از عمرش را در حسرت آن تباه کرده باشد و وجودش روزها و روزها در سیاه و سفید گورستان عمر پر از بی‌تفاوتی شده باشد،پر از مرگ،و هر لحظه مردن در روزمرگی ها.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.