بریده‌ای از کتاب ابیگیل اثر ماگدا سابو

ثنا

ثنا

1403/12/9

بریدۀ کتاب

صفحۀ 383

بیش از هر وقت توی زندگی‌اش دوست داشت جایی دیگر باشد، هر جایی. باز هم احساس کرد توی نمایش دیگران گرفتار شده، نمایشی که او در آن نقشی کاملا بی اهمیت داشت و از پی‌رنگش هم به هیچ‌وجه نمی‌شد سردرآورد: تراژدی که به نقطه اوجش رسیده بود، یکی از بازیگرها لبخند زده و پرسیده بود آلو خشک دلشان می‌خواهد یا نه.

بیش از هر وقت توی زندگی‌اش دوست داشت جایی دیگر باشد، هر جایی. باز هم احساس کرد توی نمایش دیگران گرفتار شده، نمایشی که او در آن نقشی کاملا بی اهمیت داشت و از پی‌رنگش هم به هیچ‌وجه نمی‌شد سردرآورد: تراژدی که به نقطه اوجش رسیده بود، یکی از بازیگرها لبخند زده و پرسیده بود آلو خشک دلشان می‌خواهد یا نه.

187

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.