بریده‌ای از کتاب شهاب دین اثر زهرا باقری

شهاب دین
بریدۀ کتاب

صفحۀ 122

شهاب ساعت ها کنار کاغذها و کتاب های موریانه خورده و نم گرفتۀ اهدایی می نشست و با وسواس زیاد براندازشان می کرد. ورق های جداشده از شیرازۀ کتاب را کنار هم می گذاشت و آن را برای استفادۀ اهلش آماده می کرد. زهر طعنه ها را به جان می خرید، اما به راهی که در آن پا گذاشته بود ایمان داشت. بالاخره روزی می رسید که مردم ارزش این کتاب‌ها را بفهمند

شهاب ساعت ها کنار کاغذها و کتاب های موریانه خورده و نم گرفتۀ اهدایی می نشست و با وسواس زیاد براندازشان می کرد. ورق های جداشده از شیرازۀ کتاب را کنار هم می گذاشت و آن را برای استفادۀ اهلش آماده می کرد. زهر طعنه ها را به جان می خرید، اما به راهی که در آن پا گذاشته بود ایمان داشت. بالاخره روزی می رسید که مردم ارزش این کتاب‌ها را بفهمند

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.