بریدۀ کتاب

محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 132

به تنهایی در این لحظه ها عشق میورزید.عادت کرده بود گلایه های خود از این روزگار را در این لحظه ها در آینه به خود بگوید.به خدا هم بگوید اما نه از در گلایه.با خدا که حرف میزد خیلی خاضع میشد و تسلیم.

به تنهایی در این لحظه ها عشق میورزید.عادت کرده بود گلایه های خود از این روزگار را در این لحظه ها در آینه به خود بگوید.به خدا هم بگوید اما نه از در گلایه.با خدا که حرف میزد خیلی خاضع میشد و تسلیم.

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.