بریدۀ کتاب

هما

1403/01/07

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

توی حرم امام رضا (ع) یادگاری خوبی از او برایم باقی‌مانده. می‌گفت :" تا بهت اشک ندادن، نرو داخل!" می‌گفتم :" خب چی کار کنم؟" می‌گفت :" توی صحن قدم بزن ." من هنوز هم که مشهد می‌روم، این سنت را دارم. از صحن جامع رضوی شروع می‌کرد و یک دور، دور حرم می‌چرخید و زمزمه می‌کرد، شعر می‌خواند، استغفرالله می‌گفت تا واقعا گریه اش می‌گرفت، بعد می‌گفت حالا بیا برویم داخل، پیش ضریح. آنجا هم سلام می‌داد و زیاد جلو نمی‌رفت......

توی حرم امام رضا (ع) یادگاری خوبی از او برایم باقی‌مانده. می‌گفت :" تا بهت اشک ندادن، نرو داخل!" می‌گفتم :" خب چی کار کنم؟" می‌گفت :" توی صحن قدم بزن ." من هنوز هم که مشهد می‌روم، این سنت را دارم. از صحن جامع رضوی شروع می‌کرد و یک دور، دور حرم می‌چرخید و زمزمه می‌کرد، شعر می‌خواند، استغفرالله می‌گفت تا واقعا گریه اش می‌گرفت، بعد می‌گفت حالا بیا برویم داخل، پیش ضریح. آنجا هم سلام می‌داد و زیاد جلو نمی‌رفت......

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.