بریدۀ کتاب

مرگ ایوان ایلیچ
بریدۀ کتاب

صفحۀ 90

مثل این بود که پیوسته با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو می لغزم و گمان میکردم که به سوی قله صعود میکنم . در انظار مردم در راه اعتبار و عزت بالا میرفتم و زندگی با همان شتاب از زیر پایم می‌گذشت و از من دور می شد ...تا به امروز که مرگ بر درم می کوبد.

مثل این بود که پیوسته با سیری یکنواخت از سراشیبی فرو می لغزم و گمان میکردم که به سوی قله صعود میکنم . در انظار مردم در راه اعتبار و عزت بالا میرفتم و زندگی با همان شتاب از زیر پایم می‌گذشت و از من دور می شد ...تا به امروز که مرگ بر درم می کوبد.

362

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.