بریده‌ای از کتاب آشیانه‌ی اشراف اثر ایوان سرگی یویچ تورگنیف

بریدۀ کتاب

صفحۀ 92

تو نه بی‌اعتقادی،نه افسرده ای و نه ولتری هستی، فقط یک آدم بی‌عرضه‌ای، آن هم یک بی‌عرضه‌ی کینه‌توز، یک بی‌عرضه‌ی آگاه، و نه بی‌عرضه‌ای هالو. بی‌عرضه‌های هالو خودشان را می‌چسبانند به گرمای اجاق و می‌خوابند و هیچ کاری نمی‌کنند، چون بلد نیستند کاری بکنند. حتی به هیچ‌چیز فکر هم نمی‌کنند. ولی تو آدمی هستی که فکر می‌کنی، و با این حال خوابیده‌ای. تو می‌توانی کاری انجام بدهی، ولی نمی‌دهی. با شکم سیر طاقباز خوابیده‌ای و می‌گویی: باید همین‌طور خوابید، چون هر کاری که مردم می‌کنند، همه‌اش چرند و مزخرف است و هیچ حاصلی ندارد.

تو نه بی‌اعتقادی،نه افسرده ای و نه ولتری هستی، فقط یک آدم بی‌عرضه‌ای، آن هم یک بی‌عرضه‌ی کینه‌توز، یک بی‌عرضه‌ی آگاه، و نه بی‌عرضه‌ای هالو. بی‌عرضه‌های هالو خودشان را می‌چسبانند به گرمای اجاق و می‌خوابند و هیچ کاری نمی‌کنند، چون بلد نیستند کاری بکنند. حتی به هیچ‌چیز فکر هم نمی‌کنند. ولی تو آدمی هستی که فکر می‌کنی، و با این حال خوابیده‌ای. تو می‌توانی کاری انجام بدهی، ولی نمی‌دهی. با شکم سیر طاقباز خوابیده‌ای و می‌گویی: باید همین‌طور خوابید، چون هر کاری که مردم می‌کنند، همه‌اش چرند و مزخرف است و هیچ حاصلی ندارد.

16

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.