بریدۀ کتاب

فاجعه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 115

هیوا جلوی پای دختر خورشید بر زمین افتاد. چشمانش را بست و خورشید...خورشید...خورشید با هزاران پرتو نورانی و درخشان از عمق زخم های قلبش طلوع و دنیا را روشن کرد.

هیوا جلوی پای دختر خورشید بر زمین افتاد. چشمانش را بست و خورشید...خورشید...خورشید با هزاران پرتو نورانی و درخشان از عمق زخم های قلبش طلوع و دنیا را روشن کرد.

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.