بریدۀ کتاب

داستان ممنوعه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

پدرم بیشتر چیزهایی را که از داستان ها می دانستم ، یادم داد. عمویم کاری کرد که نویسنده شدن به نظرم ممکن بیاید ؛ولی مادرم بود که نشانم داد بعد از اینکه داستانی ، مدت طولانی تعریف میشود،حقیقت، چیزی نیست که بشود مثل نخی از بقیه ی نخ ها جدایش کرد.

پدرم بیشتر چیزهایی را که از داستان ها می دانستم ، یادم داد. عمویم کاری کرد که نویسنده شدن به نظرم ممکن بیاید ؛ولی مادرم بود که نشانم داد بعد از اینکه داستانی ، مدت طولانی تعریف میشود،حقیقت، چیزی نیست که بشود مثل نخی از بقیه ی نخ ها جدایش کرد.

145

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.