بریدۀ کتاب
1403/4/6
5.0
1
صفحۀ 114
نا امیدی چنگال های بلند و ترسناکش را به او نشان داد. هیوا گفت:《از من چه میخواهی؟》 《دلت را میخواهم، دلت...》
نا امیدی چنگال های بلند و ترسناکش را به او نشان داد. هیوا گفت:《از من چه میخواهی؟》 《دلت را میخواهم، دلت...》
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.