بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 7

سلمان نان های داغ را روی دستش جا به جا کرد وگذاشت گرمای آن ها روی تنش بنشیند هنوز نپیچیده بود توی کوچه که حس کرد دستی یقه اش را از پشت چسبید و بعد محکم به عقب کشیده شد.

سلمان نان های داغ را روی دستش جا به جا کرد وگذاشت گرمای آن ها روی تنش بنشیند هنوز نپیچیده بود توی کوچه که حس کرد دستی یقه اش را از پشت چسبید و بعد محکم به عقب کشیده شد.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.