بریدۀ کتاب
1402/3/1
3.6
58
صفحۀ 97
از او میپرسم: «دلتون برای مادربزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» میگوید: «بخشی از من مرد که بهترین بخشش بود.» میپرسم: «این طور فکر میکنید؟» پدربزرگ میگوید: «همهی چیزی که میتونم بگم همینه.»
از او میپرسم: «دلتون برای مادربزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» میگوید: «بخشی از من مرد که بهترین بخشش بود.» میپرسم: «این طور فکر میکنید؟» پدربزرگ میگوید: «همهی چیزی که میتونم بگم همینه.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.