بریدهای از کتاب مسافرخانه شکسپیر: داستان های فارسی اثر هومن زندی زاده
1402/10/27
صفحۀ 48
پیش از آن آنقدر کابوس میدیدم که دلم میخواست با چشمان باز دنیا را زندگی کنم. ولی آنقدر چشمانم را باز نگه داشتم که حسابی گود رفتند. شاید برای رهایی از کابوس ها نباید خواب را به مسلخ کشید.
پیش از آن آنقدر کابوس میدیدم که دلم میخواست با چشمان باز دنیا را زندگی کنم. ولی آنقدر چشمانم را باز نگه داشتم که حسابی گود رفتند. شاید برای رهایی از کابوس ها نباید خواب را به مسلخ کشید.
8
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.