بریدۀ کتاب
1403/4/1
صفحۀ 212
برشی از کتاب بعد از رحلت حاج آقا رفتم چشمهایم را نشان دکتر دادم. چشم هایم خشک شده بود. گفتم آقای دکتر جیگرم میسوزه آتیش میگیرم، حالت گریه دارم ناله میکنم اما دیگه اشکم نمیاد. این چشمهای من دیگه آب نداره آقای دکتر، خشک شده ان. دکتر درآمد گفت: حاج خانم مگه چشم تو دریا بوده؟!
برشی از کتاب بعد از رحلت حاج آقا رفتم چشمهایم را نشان دکتر دادم. چشم هایم خشک شده بود. گفتم آقای دکتر جیگرم میسوزه آتیش میگیرم، حالت گریه دارم ناله میکنم اما دیگه اشکم نمیاد. این چشمهای من دیگه آب نداره آقای دکتر، خشک شده ان. دکتر درآمد گفت: حاج خانم مگه چشم تو دریا بوده؟!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.