بریدهای از کتاب چینی بندزن اثر زینب کریمی
1403/3/22
صفحۀ 46
آن شب، بعد از ماجرای آتش زدن الاغ زبان بسته، در هوای گرم و شرجیِ طویله، کنار هم کِز کرده بودند که گت آقا با صورتی نحیف و لاغر با چشمانی محزون، با تاثّر خواند: _ بس می چکد از جام زمان رنگ دورویی، از مستی ما مانده همین کهنه سبویی.
آن شب، بعد از ماجرای آتش زدن الاغ زبان بسته، در هوای گرم و شرجیِ طویله، کنار هم کِز کرده بودند که گت آقا با صورتی نحیف و لاغر با چشمانی محزون، با تاثّر خواند: _ بس می چکد از جام زمان رنگ دورویی، از مستی ما مانده همین کهنه سبویی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.