بریدۀ کتاب

suny

suny

1403/5/28

از تابستان تا تابستان
بریدۀ کتاب

صفحۀ 98

بابا بزرگ نگاهی جدی بهم انداخت و گفت دلتنگ شدن برای آدم‌ها، بهترین حس غم انگیز دنیاست. گفت:«ببین رفیق، اگه به خاطر دلتنگی برای کسی غمگین می‌شی، یعنی اون آدم برات مهمه. اینکه کسی برات مهم باشه، بهترین چیز دنیاست. ما کسایی که دلتنگشون هستیم رو توی قلبمون نگه میداریم.» و دستش را آرام به سینه اش کوبید. گفتم: «اوهوم...» و آستینم را به چشم‌هایم کشیدم. «ولی بابابزرگ، آدم نمی تونه با کسایی که این توئن بازی کنه.» و دستم را به سینه ی خودم کوبیدم. بابابزرگ سرش را تکان داد؛ درک می‌کرد.

بابا بزرگ نگاهی جدی بهم انداخت و گفت دلتنگ شدن برای آدم‌ها، بهترین حس غم انگیز دنیاست. گفت:«ببین رفیق، اگه به خاطر دلتنگی برای کسی غمگین می‌شی، یعنی اون آدم برات مهمه. اینکه کسی برات مهم باشه، بهترین چیز دنیاست. ما کسایی که دلتنگشون هستیم رو توی قلبمون نگه میداریم.» و دستش را آرام به سینه اش کوبید. گفتم: «اوهوم...» و آستینم را به چشم‌هایم کشیدم. «ولی بابابزرگ، آدم نمی تونه با کسایی که این توئن بازی کنه.» و دستم را به سینه ی خودم کوبیدم. بابابزرگ سرش را تکان داد؛ درک می‌کرد.

429

30

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.