بریده‌ای از کتاب داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند اثر لئونید نیکلایویچ آندری یف

بریدۀ کتاب

صفحۀ 105

اگر دانشمندان، فلاسفه و جلادان سراسر دنیا به سلول او می‌آمدند و کتاب‌ها، نیشترها، تبرها و طناب‌های دار را در مقابلش قرار می‌دادند و سعی می‌کردند به او ثابت کنند مرگ وجود دارد، که انسان می‌میرد، اصلا زودتر از این‌ها آدم می‌تواند کشته شود و هیچ‌کس هم فناناپذیر نیست، فقط موجبات تعجب او را فراهم می‌کردند. چه‌طور است که فناناپذیری وجود ندارد، در صورتی که او خود حالا دیگر فناناپذیر شده است؟ آخر از کدام فناناپذیری و از کدام مرگ می‌توان سخن گفت، در حالی که او دیگر مرده و فناناپذیر شده و در مرگ است که زنده است، همان‌طوری که در زندگی هم زنده بود؟

اگر دانشمندان، فلاسفه و جلادان سراسر دنیا به سلول او می‌آمدند و کتاب‌ها، نیشترها، تبرها و طناب‌های دار را در مقابلش قرار می‌دادند و سعی می‌کردند به او ثابت کنند مرگ وجود دارد، که انسان می‌میرد، اصلا زودتر از این‌ها آدم می‌تواند کشته شود و هیچ‌کس هم فناناپذیر نیست، فقط موجبات تعجب او را فراهم می‌کردند. چه‌طور است که فناناپذیری وجود ندارد، در صورتی که او خود حالا دیگر فناناپذیر شده است؟ آخر از کدام فناناپذیری و از کدام مرگ می‌توان سخن گفت، در حالی که او دیگر مرده و فناناپذیر شده و در مرگ است که زنده است، همان‌طوری که در زندگی هم زنده بود؟

12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.