بریدهای از کتاب گامبی نهایی اثر جنیفرلین بارنز
1403/11/8
صفحۀ 153
گریسون گفت :«شیشه خورد شده.» موجی از فشار عصبی در بدنش جریان داشت . «اون سخنرانی که تحویلمون داد، درباره اینکه چطور اگه بخوایم کاری رو که اون کرده بکنیم،باید چیز هایی قربانی می شدن . شکسته میشدن. و اگه خرده هاش رو جمع نمیکردیم...» زندر جمله را تمام کرد و سیب آدمش بالا و پایین رفت .«آدم ها صدمه می دیدن.»
گریسون گفت :«شیشه خورد شده.» موجی از فشار عصبی در بدنش جریان داشت . «اون سخنرانی که تحویلمون داد، درباره اینکه چطور اگه بخوایم کاری رو که اون کرده بکنیم،باید چیز هایی قربانی می شدن . شکسته میشدن. و اگه خرده هاش رو جمع نمیکردیم...» زندر جمله را تمام کرد و سیب آدمش بالا و پایین رفت .«آدم ها صدمه می دیدن.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.