بریده‌ای از کتاب داستان من اثر مریلین مونرو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 150

می‌دانستم متعلق به مردم و متعلق به همه‌ی دنیا هستم؛ نه به این خاطر که زیبا بودم یا استعداد داشتم، بلکه به خاطر اینکه اصلاً به هیچ‌کس و هیچ‌چیز تعلقی نداشتم. مردم تنها خانواده‌ی من، تنها شاهزاده‌ی سوار بر اسب سفید من و تنها خانه‌ای بودند که در رویاهایم داشتم.

می‌دانستم متعلق به مردم و متعلق به همه‌ی دنیا هستم؛ نه به این خاطر که زیبا بودم یا استعداد داشتم، بلکه به خاطر اینکه اصلاً به هیچ‌کس و هیچ‌چیز تعلقی نداشتم. مردم تنها خانواده‌ی من، تنها شاهزاده‌ی سوار بر اسب سفید من و تنها خانه‌ای بودند که در رویاهایم داشتم.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.