بریدۀ کتاب

مورت
بریدۀ کتاب

صفحۀ 16

هوا حالتی غلیظ و چسبناک پیدا کرد و هاله ای به رنگ آبی و بنفش روی سایه های سیاه اطراف مورت ایجاد شد راکب در حالی که شنل سیاهش مثل بادبان کشتی توی باد می غرید و پاهاش روی سنگفرش صدای کلیک کلیک میدادن به طرف مورت راه افتاد این ها تنها صداهای موجود در فضا بودن؛ سکوت مثل لایه ی ضخیمی از نمد پشمی روی، میدان آوار شد. صحنه ی پرهیبت و تأثیرگذار با سر خوردن پای راکب شنل پوش روی تکه ای یخ ضایع شد.

هوا حالتی غلیظ و چسبناک پیدا کرد و هاله ای به رنگ آبی و بنفش روی سایه های سیاه اطراف مورت ایجاد شد راکب در حالی که شنل سیاهش مثل بادبان کشتی توی باد می غرید و پاهاش روی سنگفرش صدای کلیک کلیک میدادن به طرف مورت راه افتاد این ها تنها صداهای موجود در فضا بودن؛ سکوت مثل لایه ی ضخیمی از نمد پشمی روی، میدان آوار شد. صحنه ی پرهیبت و تأثیرگذار با سر خوردن پای راکب شنل پوش روی تکه ای یخ ضایع شد.

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.