بریدۀ کتاب

ایلیاد
بریدۀ کتاب

صفحۀ 138

آن گاه دیومد با بانگی بسیار بلند گفت: "ای دختر زئوس، از کارزار و خطر دور شو. آیا تو را همین بس نیست که زنان کمرو را می فریبی؟ اگر بار دیگر در میدان جنگ پدیدار شوی می آموزی چگونه از جنگ بهراسی و از این پس هرگاه دور از این جا تنها نام آن به گوشت برسد به خود می لرزی." پ.ن. : نه ببین- این خیلی خوب بود این. واقعا. خوب. بود. من اصلا دیومدو نمیشناسم ولی حقیقتا Bruh🤌🤌

آن گاه دیومد با بانگی بسیار بلند گفت: "ای دختر زئوس، از کارزار و خطر دور شو. آیا تو را همین بس نیست که زنان کمرو را می فریبی؟ اگر بار دیگر در میدان جنگ پدیدار شوی می آموزی چگونه از جنگ بهراسی و از این پس هرگاه دور از این جا تنها نام آن به گوشت برسد به خود می لرزی." پ.ن. : نه ببین- این خیلی خوب بود این. واقعا. خوب. بود. من اصلا دیومدو نمیشناسم ولی حقیقتا Bruh🤌🤌

7

1

(0/1000)

نظرات

:)))🤌

0