بریدۀ کتاب
1403/9/16
صفحۀ 2
+ من نمیتونم اینکار رو انجام بدم سم. - میدونم همه اینها اشتباهه… راستش ما اصلا نباید اینجا باشیم؛ ولی هستیم… درست مثل داستانهای بزرگه آقای فرودو اونایی که واقعا مهم بودن… پر از تاریکی و خطر… و بعضی وقتا دلت نمیخواست آخرشون رو بدونی… چون چطور میتونست پایان خوشی داشته باشن؟ چطور دنیا میتونست برگرده به قبل وقتی که این همه اتفاقات بد افتاده؟ اما در آخر این فقط یک چیز گذراست… این سایه، حتی تاریکی باید بگذره… یک روز جدید خواهد اومد و وقتی خورشید میدرخشه، از همیشه درخشان تر خواهد درخشید. اینها داستانهایی بودند که باهات موندن. اونا معنی ای داشتن حتی اگه اونقدر کوچیک بودی که بفهمی چرا؛ ولی من فکر میکنم، اقای فرودو، من میفهمم، من الان میفهمم… مردمی که تو اون داستان ها بودند کلی فرصت داشتن که برگردند (تسلیم بشن) ولی اونا اینکار رو نکردن… اونا به حرکت ادامه دادن… چون اونا به یه چیزی تکیه کرده بودن. + ما به چی تکیه کردیم سم؟ - اینکه توی این دنیا مقداری خوبی هست اقای فرودو... و ارزش جنگیدن براش رو داره.
+ من نمیتونم اینکار رو انجام بدم سم. - میدونم همه اینها اشتباهه… راستش ما اصلا نباید اینجا باشیم؛ ولی هستیم… درست مثل داستانهای بزرگه آقای فرودو اونایی که واقعا مهم بودن… پر از تاریکی و خطر… و بعضی وقتا دلت نمیخواست آخرشون رو بدونی… چون چطور میتونست پایان خوشی داشته باشن؟ چطور دنیا میتونست برگرده به قبل وقتی که این همه اتفاقات بد افتاده؟ اما در آخر این فقط یک چیز گذراست… این سایه، حتی تاریکی باید بگذره… یک روز جدید خواهد اومد و وقتی خورشید میدرخشه، از همیشه درخشان تر خواهد درخشید. اینها داستانهایی بودند که باهات موندن. اونا معنی ای داشتن حتی اگه اونقدر کوچیک بودی که بفهمی چرا؛ ولی من فکر میکنم، اقای فرودو، من میفهمم، من الان میفهمم… مردمی که تو اون داستان ها بودند کلی فرصت داشتن که برگردند (تسلیم بشن) ولی اونا اینکار رو نکردن… اونا به حرکت ادامه دادن… چون اونا به یه چیزی تکیه کرده بودن. + ما به چی تکیه کردیم سم؟ - اینکه توی این دنیا مقداری خوبی هست اقای فرودو... و ارزش جنگیدن براش رو داره.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.