بریدۀ کتاب

کالیگولا (نمایشنامه در چهار پرده)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 60

سیپیون جوان : تنها بودنت چه‌قدر باید نفرت‌انگیز باشد. کالیگولا (با خشم فراوان خودش را روی او می‌اندازد، یقه‌اش را می‌گیرد و به شدت تکانش می‌دهد.) : تنهایی! تو می‌فهمی تنهایی یعنی چی؟ تو فقط با تنهایی شاعرها و ناتوان‌ها آشنایی داری. تنهایی؟ ولی کدام‌یک؟ آه، تو این را نمی‌دانی که آدم هیچ‌وقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همه‌جا همراهش است.

سیپیون جوان : تنها بودنت چه‌قدر باید نفرت‌انگیز باشد. کالیگولا (با خشم فراوان خودش را روی او می‌اندازد، یقه‌اش را می‌گیرد و به شدت تکانش می‌دهد.) : تنهایی! تو می‌فهمی تنهایی یعنی چی؟ تو فقط با تنهایی شاعرها و ناتوان‌ها آشنایی داری. تنهایی؟ ولی کدام‌یک؟ آه، تو این را نمی‌دانی که آدم هیچ‌وقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همه‌جا همراهش است.

7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.