بریده‌ای از کتاب از رنجی که می بریم اثر جلال آل احمد

از رنجی که می بریم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 98

رفیق سفر کرده من، وقتی می خواستم از تهران حرکت کنم، پای قطار خوب برایم گفته بود که با این همه اسامی نو و اروپایی مآب، هنوز هم برای یک مسافرت کوتاه در ولایت باید مثل عهد دقیانوس چهار روز بلیت گاراژها را در جیب نگهداشت و سرانجام هم با یک ماشین قراضه و زوار در رفته برای صد کیلومتر راه یک ۲۴ ساعت گرد و خاک جاده‌های پر از دست‌انداز را بلعید و پس از رسیدن به مقصد هم چهار روز برای رفع خستگی مسافرتی که فقط برای فرار از یکنواختی بودن و خستگی زندگی شهر پیش گرفته شده بود از کار بیکار ماند و استراحت کرد.

رفیق سفر کرده من، وقتی می خواستم از تهران حرکت کنم، پای قطار خوب برایم گفته بود که با این همه اسامی نو و اروپایی مآب، هنوز هم برای یک مسافرت کوتاه در ولایت باید مثل عهد دقیانوس چهار روز بلیت گاراژها را در جیب نگهداشت و سرانجام هم با یک ماشین قراضه و زوار در رفته برای صد کیلومتر راه یک ۲۴ ساعت گرد و خاک جاده‌های پر از دست‌انداز را بلعید و پس از رسیدن به مقصد هم چهار روز برای رفع خستگی مسافرتی که فقط برای فرار از یکنواختی بودن و خستگی زندگی شهر پیش گرفته شده بود از کار بیکار ماند و استراحت کرد.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.