بریدهای از کتاب از رنجی که می بریم اثر جلال آل احمد
1402/7/16
3.1
15
صفحۀ 98
رفیق سفر کرده من، وقتی می خواستم از تهران حرکت کنم، پای قطار خوب برایم گفته بود که با این همه اسامی نو و اروپایی مآب، هنوز هم برای یک مسافرت کوتاه در ولایت باید مثل عهد دقیانوس چهار روز بلیت گاراژها را در جیب نگهداشت و سرانجام هم با یک ماشین قراضه و زوار در رفته برای صد کیلومتر راه یک ۲۴ ساعت گرد و خاک جادههای پر از دستانداز را بلعید و پس از رسیدن به مقصد هم چهار روز برای رفع خستگی مسافرتی که فقط برای فرار از یکنواختی بودن و خستگی زندگی شهر پیش گرفته شده بود از کار بیکار ماند و استراحت کرد.
رفیق سفر کرده من، وقتی می خواستم از تهران حرکت کنم، پای قطار خوب برایم گفته بود که با این همه اسامی نو و اروپایی مآب، هنوز هم برای یک مسافرت کوتاه در ولایت باید مثل عهد دقیانوس چهار روز بلیت گاراژها را در جیب نگهداشت و سرانجام هم با یک ماشین قراضه و زوار در رفته برای صد کیلومتر راه یک ۲۴ ساعت گرد و خاک جادههای پر از دستانداز را بلعید و پس از رسیدن به مقصد هم چهار روز برای رفع خستگی مسافرتی که فقط برای فرار از یکنواختی بودن و خستگی زندگی شهر پیش گرفته شده بود از کار بیکار ماند و استراحت کرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.