کتاب رو خیلی قبلتر از شهادت سید تهیه کرده بودم ولی فرصت مطالعهش پیش نیومد تا همین یکی دو هفته پیش. دلتنگ تحلیلهای سید شده بودم و جسته گریخته مطالعهش رو شروع کردم. خود کتاب از جهت اینکه تحلیلهای کسی رو میخونی که مدتها با کلامش انس داشتی و الان محروم از حضورش هستیم به اندازه کافی غمناک هست؛ ماجرا اون جایی غمناکتر میشه که اتمام کتاب همزمان میشه با سقوط سوریه. سقوطی بسیار سریع و دور از انتظار که به اندازه خواندن همین چهارصد پانصد صفحه رخ داد. همینقدر هولناک.
«چرا سوریه» ترجمه روانی و خوبی بود از سخنرانیهای سید پیرامون بحران اوایل دهه نود سوریه؛ همان سالها که داعش تا پانصد متری کاخ بشار رسیده بود. همان سالها که سایه سقوط بر سوریه سنگینی میکرد. اما همان سالها که ارادهی مردمی برای مقاومت بود؛ در کنارش حاج قاسمی بود و خون مدافعانی که ریخته شد و هرگز هدر نرفت.
اولین بازندهی این روزهای سوریه، مردمش هستند؛ همانها که بعضاً سرمست و خوشحالند اما رنگ آرامش را چه بسا تا مدتها و سالیان طولانی نبینند و سوریه آبستن حوادث خونین منطقه شود.
و سوریهای که به قول سید، «ستون خیمه مقاومت» بود.