امیرحسین منسوبی حسینی

@amirmansoubi828

28 دنبال شده

19 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                همین الان که در حال نوشتنم از سویی حالم به آبلوموف می‌ماند(!)، زمانی که باید نامه‌ای ضروری درباره خانه محل زندگی‌اش می‌نوشت و نتوانست:
"آبلوموف از نوشتن بازایستاد و نوشته خود را خواند و گفت: «نه، این خوب نیست دو مرتبه «در آن» و دو مرتبه «که»...»
اندکی زیرلب چیزی گفت و چند کلمه را جابه‌جا کرد و به این نتیجه رسید که «در آن» به طبقه مربوط است و نه به آپارتمان و پای نثرش می‌لنگد. این عیب را هر طور بود اصلاح کرد و بعد به فکر افتاد که به چه تدبیر می‌تواند یکی از «که»ها را حذف کند. یک جا بر کلمه‌ای خط کشید و جای دیگر کلمه‌ای افزود. سه مرتبه «که» را جابه‌جا کرد اما عبارت بی معنی از کار در می آمد یا یک «که» با «که» دیگری مجاور می‌شد.
ناشکیبا گفت: «خیر. از این «که» دوم به هیچ راه نمی‌شود خلاص شد. اصلاً مرده‌شور نامه را ببرد. آدم باید سر خود را با چه مهملاتی درد بیاورد! من دیگر عادت نوشتن این‌جور نامه‌ها را از دست داده‌ام. چیزی هم به ساعت سه نمانده است.» ...".

به اختصار، آبلوموویسم، درد جوانان رشد یافته در رفاه‌ است که رسم جنگیدن و تلاش نمی‌آموزند؛ تمام آموخته‌هایی که با نظارت و دقت و امید و هزینه والدین کسب کرده‌اند به همراه همه استعدادشان، در اقیانوس اراده غرق می‌شود و سرانجام چون کشتی‌های شکسته در کف، در سکوت و تاریکی عمر می‌گذرانند.

این داستان تازگی ندارد و تهش پیداست، اما اگر از دچار شدن به این تقدیر نگرانید، این کتاب تصویری کامل و دردناک برای عبرت‌آموزی از یک شخصیت خیالی‌ست، که تا آخر عمر به یاد بیاوریدش.
هنر نویسنده در توصیف موبه‌موی از دست‌رفتن فرصت‌های سعادت انسان ضعیف‌النفس و دردسرهای مواجه با تک‌تک شوربختی‌هایش است.  همچنین گُنچارُف، نویسنده روس کتاب، در کنار آبلوموفِ روس، رفیق شفیقی گذاشته آلمانی‌تبار به نام اِشْتولْتس (Stoltz)؛ که به عکس، انگار از هر لحظه زندگی‌اش به قدر کافی کام می‌گیرد و توقف ندارد. مقایسه این دو دوست است که دو سر طیف اراده و رخوت را می‌سازد و عمق فاجعه را نمایان می‌کند.
ادبیات قوی اثر به همراه ترجمه خوب، کشش لازم را ایجاد کرد که منِ بی‌حوصله حدود ۷۰ روز، ۱۰ صفحه ۱۰ صفحه، پای قصه‌اش بنشینم و کمدی و درام و تراژدی‌ش را بخوانم. خیلی خودم را نگه‌داشتم تا وسط راه به سراغ فیلمش نروم. الان اشتولتس درونم خوش‌حال‌تر است!
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

یا مفرَّ من لا مفرّ لَه...یا مفرِّ همه!

یک وقت‌هایی، که وجدانم یک پلکش را باز می‌کند، اولین بخوراتی که توی فضای ذهنم می‌پیچد، ترس از «ظلم» و به قول ما کرمانی‌ها «حقْ-ناحقی» است...اولین هشداری که به ذهنم خطور می‌کند،آخرین وصیت سیدالشهداء است به سید الساجدین؛ که :« بپرهیز، بپرهیز، بپرهیز از ظلم به هرآنکه که جز خدا فریادرسی ندارد!»...باز «ظلم» زنگ می‌زند...

            جو بونهام یکی از سربازانی است که در جنگ جهانی اول، قربانی خشونت‌ها و وحشی‌گری‌های این جنگ عظیم شده است. حالا که با وضعیتی ناشناخته در بیمارستان است، در قسمت اولیه کتاب که به نام "مرگ" است، با زندگی و تجربیاتش به روش مهندسی متن آشنا می‌شویم؛ و در ادامه در قسمت "زندگی" با او همراهی می‌کنیم که ببینیم چطور می‌خواهد با این وضعیت جدیدش زندگی کند.
کتاب با زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن شخصیت نوشته شده که در حین خواندن کتاب فقط میتوانیم از دریچه ذهن شخصیت اصلی به جهان دور و اطرافش نگاه کنیم و تمام کتاب واگویه‌های ذهنی جوبونهام است.


موقع خواندن این کتاب، احساسات مختلفی را تجربه کردم. وحشت و ترس از مردن درحالی‌که نفس میکشی و حتی می‌توانی فکر کنی و هنوز مغزت مانند یک ساعت عمل می‌کند.
 شوق و ذوق به‌خاطر تلاش‌هایی که شخصیت اصلی برای بهتر کردن شرایطش انجام می‌داد و پیگیری هرچه‌ سریع‌تر داستان.
محتوای کتاب از چیزی که فکر می‌کردم، فلسفی‌تر بود. با زبانی ساده و در موقعیت‌هایی طلایی مانیفست‌هایش را علیه جنگ و قدرت‌های جهانی ارائه می‌داد. و تو به‌خاطر همراهی عمیقی که با شخصیت داری، توی ذهنت ایستاده برایش دست می‌زنی.

یکی از موضوعاتی که خیلی باعث شد من به فکر فروبروم، این بود که ذهن ما به تنهایی برای زندگی هم کافیست و هم ناکافی! ما در لحظه لحظه زندگی انقدر جزئی از دست و زبان و بینی و گوش و تک تک اجزای صورت و بدن، استفاده می‌کنیم و انقدر به این استفاده عادت کرده‌ایم که تا از دست ندهیم، یا تا به نبودنشان فکرنکنیم، متوجه اهمیت بودنشان نمی‌شویم.

و موضوع بعد تفاوت جانبازان دفاع مقدس با قربانیان جنگ‌های جهانی است!
خواندن این کتاب حتما باید در کنار خواندن کتاب اوضاع و احوالات جانبازان عزیزمان صورت بگیرد وگرنه این کتاب به تنهایی می‌تواند ما را به یک فرد ضدجنگ تبدیل کند که تمام جنگ‌ها را محکوم کنیم.
          
مسئلهٔ فلسطین احتمالا بحث‌برانگیز مسئله تو عرصهٔ بین‌الملله...
و این مبارزهٔ دنباله‌دار فلسطینی‌ها قطعا یکی از طولانی‌ترین و عجیب‌ترین مبارزات طول تاریخه...
در واقع اینجا، تو قرن بیست و یکم، ما با تنها پروندهٔ باز استعمارگری تو دنیا طرفیم...

برای خیلی از ماها که تو فضای رسانه‌ای ایران نفس می‌کشیم، طرفداری از فلسطین یه اصل مسلمه، و حتی اگه طرفش نباشیم و نخوایم کمکش کنیم، لااقل به اسرائیل حق نمی‌دیم... 
ولی همه جا اینطور نیست...
البته وحشی‌گری‌های بی‌حد و حساب اسرائیل تو جنگ اخیر غزه کاری کرد که کفهٔ ترازو تو جهان به سمت فلسطین سنگین بشه (یه نمونه‌ش کاهش میزان موافقت آمریکایی‌ها با حمایت از اسرائیله، براساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ).

ولی به هر حال، هنوزم هستن کسایی که تو این دعوا تا حد خوبی به اسرائیل حق میدن... واقعا چرا؟ آیا همه یه مشت آدم‌کش قسی‌القلب هستن؟

نکته اینجاست که تو این تعارض چند ده ساله، مسائلی وجود داره که نگاه آدما بهش بر اساس اینکه کدوم طرف خط ایستاده باشن می‌تونه خیلی متفاوت باشه.

تو این کتاب، آقای پاپه دست گذاشته روی ده تا از مهمترین مسئله‌هایی که میشه تو بحث فلسطین و اسرائیل مطرح کرد، با عنوان ده افسانه در باب اسرائیل!
آقای پاپه که خودش یه یهودیه با تابعیت اسرائیل (که البته الان چند سالی هست دیگه اونجا زندگی نمی‌کنه)، ده تا عنوان رو میندازه وسط و سعی می‌کنه نشون بده چطور روایت اسرائیلی‌ها از این مسائل غلطه.
عناوین هم طوری انتخاب شدن که گسترهٔ خوبی از شبهه‌هایی رو که ممکنه در باب فلسطین به ذهنتون رسیده باشه دربرمی‌گیرن.

نویسنده یه مورخه و سعی می‌کنه با بررسی منابع متنوع، «افسانه» بودن روایت صهیونیست‌ها رو نشون بده و با توجه به دین و تابعیتش، نظراتش تو این کتاب قابل توجه و استناده. اینجا دیگه گوینده خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیست که نشنیده بگیم داره دروغ میگه :)
کتاب هم خیلی کوتاهه و متن نسبتا روونی داره. ترجمه هم تا جایی که دیدم خوب بود و همهٔ موارد رو منتقل کرده بود (البته مترجم بعضی جاها تو زیرنویس نظر خودش رو هم گفته).
بنابراین، من خوندن این کتاب رو به همه پیشنهاد می‌کنم، چون به نظرم نمیشه و نباید تو این دوران هیچ‌کس نسبت به مسئلهٔ فلسطین بی‌تفاوت باشه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من در حین خوندن کتاب یه خلاصه‌ای از همهٔ فصل‌ها رو تو گزارش‌پیشرفت‌های بهخوان گذاشتم. الان هم می‌تونید از قسمت «خوانده‌ام» تو صفحهٔ من تو بهخوان این کتاب رو پیدا کنید و با لمس گزینهٔ «تاریخچه مطالعه» این خلاصه‌ها رو ببینید.
            مسئلهٔ فلسطین احتمالا بحث‌برانگیز مسئله تو عرصهٔ بین‌الملله...
و این مبارزهٔ دنباله‌دار فلسطینی‌ها قطعا یکی از طولانی‌ترین و عجیب‌ترین مبارزات طول تاریخه...
در واقع اینجا، تو قرن بیست و یکم، ما با تنها پروندهٔ باز استعمارگری تو دنیا طرفیم...

برای خیلی از ماها که تو فضای رسانه‌ای ایران نفس می‌کشیم، طرفداری از فلسطین یه اصل مسلمه، و حتی اگه طرفش نباشیم و نخوایم کمکش کنیم، لااقل به اسرائیل حق نمی‌دیم... 
ولی همه جا اینطور نیست...
البته وحشی‌گری‌های بی‌حد و حساب اسرائیل تو جنگ اخیر غزه کاری کرد که کفهٔ ترازو تو جهان به سمت فلسطین سنگین بشه (یه نمونه‌ش کاهش میزان موافقت آمریکایی‌ها با حمایت از اسرائیله، براساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ).

ولی به هر حال، هنوزم هستن کسایی که تو این دعوا تا حد خوبی به اسرائیل حق میدن... واقعا چرا؟ آیا همه یه مشت آدم‌کش قسی‌القلب هستن؟

نکته اینجاست که تو این تعارض چند ده ساله، مسائلی وجود داره که نگاه آدما بهش بر اساس اینکه کدوم طرف خط ایستاده باشن می‌تونه خیلی متفاوت باشه.

تو این کتاب، آقای پاپه دست گذاشته روی ده تا از مهمترین مسئله‌هایی که میشه تو بحث فلسطین و اسرائیل مطرح کرد، با عنوان ده افسانه در باب اسرائیل!
آقای پاپه که خودش یه یهودیه با تابعیت اسرائیل (که البته الان چند سالی هست دیگه اونجا زندگی نمی‌کنه)، ده تا عنوان رو میندازه وسط و سعی می‌کنه نشون بده چطور روایت اسرائیلی‌ها از این مسائل غلطه.
عناوین هم طوری انتخاب شدن که گسترهٔ خوبی از شبهه‌هایی رو که ممکنه در باب فلسطین به ذهنتون رسیده باشه دربرمی‌گیرن.

نویسنده یه مورخه و سعی می‌کنه با بررسی منابع متنوع، «افسانه» بودن روایت صهیونیست‌ها رو نشون بده و با توجه به دین و تابعیتش، نظراتش تو این کتاب قابل توجه و استناده. اینجا دیگه گوینده خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیست که نشنیده بگیم داره دروغ میگه :)
کتاب هم خیلی کوتاهه و متن نسبتا روونی داره. ترجمه هم تا جایی که دیدم خوب بود و همهٔ موارد رو منتقل کرده بود (البته مترجم بعضی جاها تو زیرنویس نظر خودش رو هم گفته).
بنابراین، من خوندن این کتاب رو به همه پیشنهاد می‌کنم، چون به نظرم نمیشه و نباید تو این دوران هیچ‌کس نسبت به مسئلهٔ فلسطین بی‌تفاوت باشه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من در حین خوندن کتاب یه خلاصه‌ای از همهٔ فصل‌ها رو تو گزارش‌پیشرفت‌های بهخوان گذاشتم. الان هم می‌تونید از قسمت «خوانده‌ام» تو صفحهٔ من تو بهخوان این کتاب رو پیدا کنید و با لمس گزینهٔ «تاریخچه مطالعه» این خلاصه‌ها رو ببینید.