آثار کییرکگور به ترتیب سال.
7 کتاب
اولین مواجهه من با کییرکگور سال کنکور و داخل کتاب فلسفه دوازدهم بود. آنجا که نوشته بود او از بنیانگذاران اگزیستانسیالیسم بوده و جمله ای از او روایت کرده بود که: "ایمان هدیه الهی است که به انسان میبخشد". بعد تر به صورت گذری در تک واحد مبانی فلسفه دانشگاه باز به او برخورد کردم که منجر شد به خواندن نامهی جالبی که به خانمی که دوستش داشت و هیچوقت به او نرسید. "رگینه". کسی که بعده ها مشخص شد شخص بینامی است که سورِن همیشه آثارش را به او تقدیم میکرد. «شخص بینامی که نامش روزی نامیده خواهد شد»، تقدیمنامه ای بود که اوایل کتبش مینوشت. چند روز پیش داخل نمازخانهی خانهی اندیشه ورزان با آقای کاشانی یکی از دانشجویان علوم سیاسی رو به رو شدم. درگیر پایاننامه اش بود. از او موضوعش را پرسیدم. گفت تاثر اندیشه کییرکگور بر یکی از فیلسوفان سیاسی که یادم نیست. این صحبت من رو یاد اولین برخوردم با آثار او انداخت که کتاب بیماری منتهی به مرگ بود. این کتاب را برای گذروندن وقت تا رسیدن به مشهد انتخاب کرده بودم. توی اولین صفحات فهمیدم که چه اشتباه بزرگی کرده ام. دو ساعت گذشته بود و من فصل اول رو بالای هفت بار خوانده بودم و باز هم حس میکردم درست نفهمیده ام. نه میتوانستم کتاب را پرت کنم اونور و نه میتوانستم از سد واژگان و نظم عجیبشان عبور کنم و پیش بروم. من جذب کتاب شده بودم. این اثر داشت در مورد احساساتی ترین حالات بشری به منطقی ترین شکل ممکن توصیف و تبیین میکرد. این تناقض بود که من رو جذب کرده بود و برآن داشته است که لیست سلسله آثارش را ب اساس سال نوشته شدنشان ترتیب بدهم.