ظلمات سپید

ظلمات سپید

ظلمات سپید

دیوید گرنت و 1 نفر دیگر
2.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

2

مرد احساس میکرد ذره ای ناچیز در ناکجا آباد یخ زده است. به هر طرف که نگاه میکرد می دید یخ تا آخر دنیا ادامه دارد؛ یخ سفید، یخ آبی، یخ شیشه ای نوک تیز ولبه های یخی، هیچ موجود زنده یا سرپناهی یا حتی یک پرنده دیده نمیشود. هیچ چیز به جز خودش...مرد که نامش هنری ورزلی بود، امیدوار بود چیزی را به دست بیاورد که قهرمانش ارنست شکلتون یک قرن پیش در رسیدن به آن شکست خورده بود؛ این که پای پیاده از یک طرف جنوبگان به طرف دیگرش برود.حقیقتی در مورد بسیاری از ماجراجویان وجود دارد؛ آن ها در ماجراجویی علاوه بر تلاش بیرونی برای غلبه بر سختی ها درگیر نوعی جست و جوی درونی هم هستند و به نظر میرسد که در مورد ورزلی هم همین موضوع صدق میکند، این سفر برای اون راهی برای کشف و سنجش میزان توانایی هایش بود.

یادداشت‌های مرتبط به ظلمات سپید