بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

میان دو جهان؛ فرار از استبداد، زندگی زیر سایه صدام

میان دو جهان؛ فرار از استبداد، زندگی زیر سایه صدام

میان دو جهان؛ فرار از استبداد، زندگی زیر سایه صدام

زینب سلبی و 2 نفر دیگر
3.5
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

0

زینب سلبی نویسندۀ عراقی و بنیان‌گذار سازمان بین‌المللی زنان برای زنان، در کتاب میان دو جهان، از زندگی زیر سایه‌ی استبداد صدام حسین و تحمل زخم‌های دائمی روحش می‌گوید. دوستی اجباری پدر و مادر آزاداندیش و تحصیل‌کرده‌اش با صدام، دیکتاتور دیوانه و خونخوار، خدمت پدرش علی‌رغم میل خانواده به صدام به‌عنوان خلبان شخصی و نوسان دائمی بین فرار از چنگال پرقدرت صدام و وارد شدن به حلقه‌ی دوستان نزدیک او، زندگی زینب را به دو پاره تقسیم کرد، گویی که او میان دو جهان می‌زیست. زینب سلبی با تأسیس سازمان زنان برای زنان صدای زنان جنگ‌زده شد. پای داستان این زنان می‌نشست و به آن‌ها می‌گفت که باید روایتشان را به گوش جهانیان برسانند و با سکوت، همه‌ی ما بخشی از خفقان و ظلم هستیم.

یادداشت‌های مرتبط به میان دو جهان؛ فرار از استبداد، زندگی زیر سایه صدام

            از جایی به بعد نتوانستم خواندن دقیق کتاب را ادامه دهم، به همان دلیل که از خواندن «سور بز» دست کشیدم.
کتاب تقریبا شامل دو قسمت می‌شود؛ قسمت اول روایت کودکی تا جوانی زینب سلبی، دختر خلبان شخصی صدام است. از آن‌جا که خانواده سلبی با صدام روابط نزدیکی داشته، در این قسمت درک واقعی‌تری نسبت به اخلاقیات و رفتار صدام پیدا می‌کنیم. دیکتاتوری که اطرافیانش را به رقابت برای اثبات وفاداری وامی‌داشت، روابط جنسی‌اش بی‌ضابطه‌ بود، افکار و سبک زندگی‌اش را به کل جمعیت عراق تحمیل کرد و سایه ترس را بالای زندگی عراقی‌ها نگه داشت(تقریبا همان چیزهایی که برای دیکتاتور دومینیکن، رافائل تروخیو در کتاب سور بز برقرار بود).
در قسمت دوم و با مهاجرت خانم سلبی به آمریکا، بیشتر داستان حول اتفاقات زندگی ایشان، فارغ از روایت ادامه زندگی صدام می‌چرخد. البته جابه‌جا تاثیراتی که زندگی گذشته‌ی او بر احوالات کنونی‌اش داشته گوشزد می‌شوند.
این کتاب از این منظر که زندگی خصوصی یک دیکتاتور مانند صدام را مقابل چشمان همگان قرار می‌دهد چه بسا ارزش بالایی داشته باشد؛ به خصوص برای متفکران حوزه‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی و مواردی از این دست. اما برای مخاطب عمومی که به دنبال خواندن یک رمان است،با همان اهدافی که معمولا یک رمان خوانده می‌شود، نمی‌تواند کتاب در خور توجهی باشد.
در واقع این کتاب صرفا به قلم‌ درآوردن اتفاقاتی است که بر خانم سلبی گذشته، بی‌آنکه بخواهد انسجام یک رمان را پیدا کند. هر اتفاق صرفا به سبب اتفاق افتادنش در کتاب نقل می‌شود، نه اینکه با روایت نشدنش، فهم ناقصی در مخاطب ایجاد می‌شود. البته اقتضای کتاب‌های متعهد به واقعیت شاید چیزی جز این نمی‌تواند باشد. اما به نظرم اگر مقطع زمانی کوتاه‌تری برای روایت انتخاب شده و کمبود‌های قصه به واسطه تخیل کامل می‌شدند، خروجی جذاب‌تری از آب در می‌آمد. این‌گونه با یک صدام و یک زینب سلبی مواجه هستیم که تکمیل پازل شخصیتی‌شان برایمان جذاب است؛ نه با ضدقهرمان و قربانی‌ای کلیشه‌ای که از قبل تکلیفشان برایمان مشخص است و صرفا به واسطه تشدید نفرت و هم‌دردی، خواندن کتاب را  ادامه دهیم.