بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون

چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون

چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون

مری ابرستات و 2 نفر دیگر
4.0
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

20

کتاب چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون، مترجم محمد معماریان.

لیست‌های مرتبط به چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون

زنانگی از دست رفتهچگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیونعشق رمانتیک: درک روانشناسی عشق رمانتیک

زن ، خانواده ، عشق ، تربیت فرزند

4 کتاب

به مرور این لیست ها رو کامل میکنم متاسفانه با هجوم فرهنگ نئولیبرال به جامعه ما ، جا برای معنا تنگ تر شده، اینکه پدیده ها و نقش هایی که در زندگی میپذیریم واجد معنایی فراتر از صرف حضور فیزیکیشون هستن . این نگرش سطحی به خود و زندگی باعث شده که در درجه اول جنبه های مختلف زیست انسانی ما و دوم زیست ایرانی ما و آنچه که ایران ، انسان ، مادر ، پدر و حتی مقوله های انتزاعی ای از قبیل معنا و آگاهی تحت تاثیر مخرب این موج قرار بگیرن . از جمله مهمترین مفاهیمی که در جامعه و فرهنگ ایرانی ارزشی والا داشتن زن بود . و دیگر خانواده . نقشی که اینها در فرم دادن به جامعه و سبک زیست و تفکر ما دارن یواش یواش فراموش شد و قرائت هایی غیر اصیل از مفاهیمی همچون آزادی ، عدالت ، استقلال ، نسبی گرایی و حتی دین و هویت ، دوستی ، نوعدوستی و ملی گرایی در جامعه رواج پیدا کرد و دامنگیر ما شد و فرم هایی رو از زندگی و وجود و درون و روابط ما تغییر داد به اصطلاح بی ریختشون کرد . این اشکال و اختلال در فرهنگ وارداتی ما نبود بلکه در فرم اشتباهی بود که از تجدد و ترقی و مدنیت در ذهن داشتیم . و از همین بساط بود که کتابهایی فاقد ارزش همچون خودت باش دختر و دیگر کتابهای زرد و فاقد معنا با نگرش کج و کوله و آستیگمات در جامعه ما به فروش آنچنانی دست پیدا کردن و آسیب های جبران ناپذیری بر پیکره روان و جامعه ما وارد کردن .ما متوجه ناسازگاری های ساختاری و معنایی ای که هر روز وارد دیالوگ های روزمرمون در صحنه زیست فردی و اجتماعیمون میشد با فرم اصیل شرقی و ایرانی ای که در ذهن و ضمیرمون هک شده و آسیب هایی که هر تغییر بی محابایی میتونه به روان و ساختار طبیعیمون وارد کنه و باعث ناخشنودی ما از زندگی پریشان احوالی و افسردگی و پژمردگیمون بشه نبودیم . مثل اینکه درخت بلوط که در محیط های کوهستانی و سرد خوب رشد میکنه رو بخوای در اهواز و بوشهر و بندرعباس بکاری و انتظار داشته باشی رشد هم بکنه ، میوه هم بده ، تولید مثل هم بکنه . من در این لیست انواع تاریخچه ها و تحلیل ها و کتبی که قرائتی اصیل از این مقولات دارن رو قرار میدم در ادامه این لیست و در لیست های دیگر به کلمات و ارزش ذاتیشون و ظلم هایی که روزمره در صحنه های مختلف زندگیمون به کلمات میکنیم میپردازم . و پس از آن به کتاب هایی میپردازم که نشون میدن چگونه اندیشمندان ما به جای اینکه ساختارهایی متناسب با فرم و زیست ایرانیمون باشه رو بسازن اقدام به کپی برداری از ساختارهای غربی ، ماحصل تلاش اندیشمندان غربی همچون امیل دورکیم ، ماکس وبر ، نیچه وووو کردن بدون آنکه به تناسب آن با هستی و روان بومی ما بپردازن و به این صورت به جای اینکه وارد عرصه دیالوگ و گفتگوی بین فرهنگی در جهان امروزین و مدرن شویم و از بدیل های فراوانی که در رگ و پی فرهنگ و تاریخ خود داریم گنجینه های فراوانی که نیاکانمون در هزاره ها برای ما به جا گذاشتن پرده برداریم و از آن ها ساختارهای بومی و متناسب با قواره خود بسازیم ، تبدیل به مقلدانی شدیم گرفتار انواع ناسازگاری ها و ناهنجاری هایی که درون ما و روابط ما رو به هم ریخت . بسیاری از این عوارض اتفاقا منشا بخشی از پدیده هایی چون بحران اقتصادی ، کارتن خوابی ، تفرقه ، شکاف طبقاتی و ... هم بوده اند که از آن ها نیز غافل مانده ایم . و نهایتا پس از ساختن این لیست ها سعی میکنم در نوشته های روزمره خودم ساختارهایی نوین ، مدرن و بر پایه هویت ایرانی خودمون ارائه بدم و برای بسیار مفاهیم و رویه ها بدیل هایی کارآمد رو بسازم .

یادداشت‌های مرتبط به چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟ نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون

            پس از سپری شدن قرون میانه و زوال حکومت ظالمانه‌ی کلیسا، بسیاری از اندیشمندان غرب باور داشتند که «دینْ» امروزْ حکومتْ را از دست داده است و به مرور، به صورت کامل از میان خواهد رفت. البته دین از میان نرفت، اما شواهد و پژوهش‌های گوناگون، گواه این هستند که اغلب جامعه‌ی غربی، وفاداری خود به آموزه‌های مسیحیت را از دست داده است. بدین‌ترتیب، نمی‌توان تردیدی را به خود راه داد و باید اعتراف کرد که غرب «واقعاً» خدا را از دست داده است. حال که به «آغاز فصل سرد ایمان آوردیم»  می‌توانیم برای فهم علل آن جست‌وجو کنیم. «علل» بسیاری برای توضیح این اتفاق مطرح شده است، امّا این پازل، قطعه‌ی گمشده‌ای دارد و آن قطعه‌ی گمشده «خانواده» است؛ یعنی اعتقاد داریم که در کنار تمام علت‌ها که سبب شده‌اند غربْ خدا را از دست بدهد، عامل خانواده هم قرار دارد. غرب خدا را از دست داد، چون خانواده را از دست داد.
برای مطالعه‌ی یادداشت مفصل بنده درباره‌ی این کتاب، به این آدرس مراجعه کنید: 
https://vrgl.ir/1CGH1