گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

3.4
184 نفر |
56 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

367

خواهم خواند

135

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

رمان گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتس جرالد یکی از آثار برجسته ادبیات آمریکا در قرن بیستم به شمار می‌آید. این اثر پرشور و کلاسیک بارها و بارها تجدید چاپ شده و در دانشگاه‌ها و محافل ادبی جهان مورد بحث قرار گرفته است. کنت تاینان، هنرشناس انگلیسی گتسبی بزرگ را «کتابی که از تارک شاه موج آمریکایی به ساحل افکنده شده و برای همه ما جاذبه ای آنی و ماندنی دارد» توصیف می‌کند. ماجراهای این کتاب در نیویورک و لانگ آیلند و در تابستان سال ۱۹۲۲ اتفاق می‌افتد؛ پس از رشد اقتصادی بی‌سابقه آمریکا که به دنبال هرج‌ومرج جنگ جهانی اول پدید آمده بود. شکوفایی اقتصادی این دوران باعث افزایش شمار میلیونرهای آمریکا شد. عده‌ای از این میلیونرها ثروت خود را از طریق قاچاق و فروش غیرقانونی مشروبات الکلی به دست آورده بودند که گتسبی، شخصیت اصلی رمان فیتزجرالد نیز یکی از آن‌هاست. فیتز جرالد هرچند همچون یکی از شخصیت‌های داستانش، نیک کراوی، ثروت و زرق‌وبرق آن دوران را می‌ستود، ولی با سقوط اخلاقی ناشی از آن مخالف بود. داستان رمان گتسبی بزرگ از زندگی مرموز یک ثروتمند آمریکایی آغاز می‌شود، درون‌مایه‌ای عاشقانه به خود می‌گیرد و در نهایت همزمان با روایت پیچیدگی‌های روابط درهم‌تنیده شخصیت‌ها و اتفاقاتی که برای‌شان می‌افتد، بنیان‌های اخلاقی جامعه آن روز آمریکا را به چالش می‌کشد. چاپ اول گتسبی بزرگ چندان موفق نبود و در مدت ۱۵ سال باقی‌مانده از عمر فیتز جرالد تنها نزدیک به ۲۵٬۰۰۰ جلد از آن به فروش رسید. اما پس از جنگ، در حالی که نویسنده رمان نیز درگذشته بود، در سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۵۳ تجدید چاپ شد و بلافاصله خوانندگان و طرفداران بسیاری یافت. در سال ۱۹۹۸، هیئت دبیران مادرن لایبرری گتسبی بزرگ را بهترین رمان آمریکایی قرن بیستم و دومین رمان برتر انگلیسی زبان در این قرن اعلام کرد. گتسبی بزرگ اکنون یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های آمریکایی به‌شمار می‌رود و آن را در مدارس و دانشگاه‌های سراسر جهان، در رشته ادبیات آمریکا، تدریس می‌کنند. همچنین از روی این رمان فیلم‌های متعددی نیز ساخته شده است.

پست‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

یادداشت‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

            نشرماهی چندی است رمان گتسبی بزرگ را با ترجمه‌ی رضا رضایی منتشر کرده است. از این کتاب پیش‌تر ترجمه‌های متعددی منتشر شده است، از جمله ترجمه‌ی مرحوم کریم امامی که ناشر آن نشر نیلوفر است. امامی این کتاب را اولین بار با نام طلا و خاکستر منتشر کرده بود. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در شماره‌ی 111 فصلنامه‌ی نگاه نو (پاییز 1395)، ویژه‌نامه‌ای ترتیب داده شده است برای رضا رضایی، مترجم و ویراستار... هومن پناهنده در مقاله‌ی بلند «چرا ترجمه‌ای دیگر؟» ترجمه‌ی تازه‌ی رضایی از گتسبی بزرگ (اسکات فیتز جرالد) را با ترجمه‌ی کریم امامی از همین کتاب مقایسه کرده است. پناهنده نوشته: «زنده‌یاد امامی، زمانی پس از آن‌که شماری از رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه کرده بود، با پاکدلیِ بسیار چنین نوشت: "حالا امیدوارم ایرانیان انگلیسی‌دان دیگر هم به میدان بیایند و دنباله‌ی کار را بگیرند و ترجمه‌های بهتر و شیواتری عرضه کنند". به نظرم این امید او اکنون با ترجمه‌ی رضا رضایی از گتسبی بزرگ به واقعیت پیوسته است و... می‌توان گفت پیشرفت چشمگیری در زمینه‌ی ترجمه‌ی این اثر به فارسی رخ داده است، هم از لحاظ دقت در انتقال معنای متن فیتز جرالد، هم از حیث رعایت روانی و سلاست در بیان مقصود به فارسی».


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
          
            گتسبی بزرگ، به بزرگی تعریف و تمجیدهایی که سالها در باره‌اش شنیده و خوانده بودم نبود. حداقل یک‌سوم آغازین کتاب ابداً چنین حسی را به آدم منتقل نمی‌کرد و چند بار من ِ کتاب‌خوان را وادار کرد در خواندنش وقفه بیندازم تا کمی بعد با حوصله بیشتر و حالی خوش‌تر به سراغش بیایم، بلکه برداشت متفاوتی از آنچه نزدیک یک قرن است مخاطب فعال داشته، داشته باشم.
 اما این اتفاق تا پیش از ورود به نیمه دوم کتاب نیفتاد.

 نیمه اول کتاب نیمه مهندسی ذهن مخاطب بود. آدم‌ها، روابط امروز و اتفاقات امروز زندگی‌شان موازی با هم روایت می‌شدند تا کم‌کم پازل کاملی از آنچه نویسنده قصد دارد از زمان حال بدانیم در ذهن‌مان نقش ببندد و ذهن‌مان فرصت تکمیل اینفوگرافی شخصیت‌ها و ارتباط بین‌شان را داشته باشد.

 با اینکه در کتاب با تعدد شخصیت مواجه نبودیم اما در ظاهر ارتباط خاص و پررنگی هم بینشان نمی‌دیدیم که حدس بزنیم باید در ادامه کتاب منتظر چه خلق و آفرینشی باشیم.

 اما با آغاز نیمه دوم و پرده برداشتن از گذشته این شخصیت‌ها و مشخص شدن ارتباطات و علت اتفاقات، ناگهان مخاطب حس می‌کرد به جای داستان با برشی از یک زندگی واقعی روبرو شده است. شخصیت‌های چندگانه کتاب نه به طور کامل ولی به طور مصداقی برای ما آشنا شدند و ردپای این رفتارها و تصمیمات در آدم‌های اطراف‌مان و حتی خودمان به راحتی قابل دنبال کردن شد و شاید همین کنجکاوی مخاطب را برای همراه شدن با ادامه داستان برمی‌انگیخت. اینکه آینده احتمالی هر کدام از این‌ها را ببینیم. اتفاقاتی که در قالب عشق، خیانت، اشتیاق و ثروت و امثال اینها روایت شده بود اما درون‌مایه‌ای بس عمیق‌تر و کلی‌تر با خود به همراه داشت.
 همه ما تصوراتی از عاقبت تصمیم‌های خاص زندگی داریم که مثلاً با سرکوب کردن یا پر و بال دادن به یک حس قدیمی با چه مواجه خواهیم شد و بسته به جهان‌بینی خودمان جوابی هم برای این سوال متصور هستیم؛ اما آنچه گتسبی به رایگان در اختیارمان قرار می‌داد، دیدن آینده پیش روی هر کدام از این تصمیمات بود. ما با رویاپردازی هایمان زنده‌ایم و به اینها دلخوشیم. اما گتسبی آینه‌ای از واقعیت بدون روتوش روبرویمان گذاشت. حتی پاسخ سوال معروف "عشق بهتر است یا ثروت" در دل این داستان داده شده است یا به عبارتی نشان داده شده که مهم نیست کدام بهتر است مهم این است که کدام در واقعیت برنده می‌شود.

و مهم‌تر از همه اینها نشان دادن مسیر منتهی شدن به انحطاط، افسردگی، پوچی یا پایان آدمی است. و مخاطبی که به روشنی درمی‌یابد برای جلوگیری از این تجربه های سیاه و دردناک، کی و کجای داستان زندگی‌اش باید دست از آزمودن آزموده‌ها بردارد و بداند نقطه عطف شروع تنزل روحی و سرنوشتی اش کجای سیر تصمیم‌گیری‌های زندگی‌اش است.

گتسبی بزرگ، برای من کتاب بزرگی نبود اما درس‌ها و نکته‌های زیادی از آن گرفتم و شاید بارزترین آنها فهمیدن تفاوت بین اصرار و پشتکار و لجبازی بود و آینده متفاوتی که در انتظار هر یک از این سه مسیر به ظاهر یکسان نشسته است
          
گتسبی بزرگ
            گتسبی بزرگ کتابی بود که نشون می‌داد چطور تقلا برای رسیدن به یک رویای منقضی شده، می‌تونه تو رو نابود کنه.

چیزی که درمورد نویسنده دوست داشتم این بود که ‎اصراری بر به عمق احساسات کشاندن خواننده نداشت، و اجازه می‌داد خواننده در بروز احساسات تصمیم بگیره؛ و اینطور می‌شد که علی‌رغم ناراحت کننده بودن برخی اتفاقات، چهره‌ت به سیلاب اشک بدل نمی‌شد بلکه با اشتیاق بیشتری عبارات رو دنبال می‌کردی.

چیز دیگه‌ای که خیلی از خواننده‌ها پوئن منفی در نظر گرفته بودن‌ش، شرح و توصیفات بسیار طولانی نویسنده بود؛ مثلا در باب یک منزل، بیشتر از دو صفحه توصیف نوشته بود‌‌. فلذا اگر صرفا به دنبال فهمیدن ماجرای داستان هستید، پیشنهاد می‌کنم فیلم‌ش رو تماشا کنید، و اگر مصر به خواندن خود کتاب هستید، با آرامش و صبر بیشتری کتاب رو مطالعه کنید که لذت‌ش در همین پیچیدگی قلم و فهم تشبیهات و توصیفاتش‌ه؛ نویسنده کشفیات بی‌نظیری داره و حتی در ساده‌ترین پاراگراف‌ها، مفاهیم عمیقی وجود داره.

متاسفانه برخی کلمات به خوبی ترجمه نشده بودن و بن مطلب ادا نشده بود (البته به تعداد انگشتان دست بودن)، اگر تونستید هم‌زمان با ترجمه، نسخه اصلی‌ش رو هم پیش ببرید- من خودم ترجمه آقای رضایی رو بیشتر دوست داشتم.

-Gatsbying: 
وقتی در فضای مجازی چیزی منتشر می‌کنیم که همه می‌بینن ولی فقط برای یک شخص بخصوص‌ه.
          
            بزرگی گتسبی بزرگ به چیست؟ 
گتسبی بزرگ، اثر اسکات فیتزجرالد در سال ١٩٢۵ منتشر شد. 
داستان در موردی شخصی به نام نیک کاروی است که به نیویورک نقل مکان کرده و با شخص ثروتمندی به نام گتسبی همسایه می‌شود. 
در ابتدا نیک، مجذوب مهمانی های مجلل و شخصیت گتسبی می‌شود و رفته رفته به گذشته ی او پی می‌برد. 
دیزی، عموزاده ی نیک ، معشوقه ی سابق گتسبی است که بعد از گذشت سال ها، هنوز عشق او را در دل دارد. 
نیک مقدمات دیدار این دو را فراهم می‌کند و از این جا داستان رنگ و بوی دیگری به خود می‌گیرد. 

گتسبی بزرگ را یکی از شاهکارهای قرن بیستم معرفی کرده اند اما این اثر چه دارد که لایق دریافت شاهکار شده است؟ 

١.  خط بطلان بر رؤیایی آمریکایی  
بعد از جنگ اول جهانی که اقتصاد دنیا وارد رکود شد، آمریکا شاهد شکوفایی اقتصادی بود . 
با شکوفایی اقتصاد آمریکا، پدیده ای موسوم به رؤیای آمریکایی متولد شد، رؤیایی که پس از حدود يک قرن به حیات خود ادامه می دهد. 
رؤیایی آمریکایی ملت های اروپایی را که هنوز از پس جبران ویرانی های جنگ اول جهانی فارغ نشده بودند را مسحور کرد. 
اروپاییان فقیر و جنگ زده با حسرت نظارگر آمریکای ثروتمند بودند. 
در این بین اسکات فیتزجرالد با نوشتن این‌ کتاب‌ خط بطلانی بر رؤیایی آمریکایی کشید. 
وی بر پوشالی بودن، اغراق، دروغ و ناکارآمدی رؤیای آمریکایی تاکید کرد. 
٢. نشان دادن ذات سرمایه داری 
نویسنده به خوبی توانسته ماهیت غیر انسانی و خودکامه ی نظام سرمایه داری و سرمایه داران را به تصویر بکشد. 
حیف و میل ثروت، استفاده ابزاری از طبقه فرودست جامعه، فساد و فحشا و خیانت و بی بند و باری از جمله صفات طبقه سرمایه دار است که نویسنده به آن ها اشاره کرده است. 

٣. پیامد دل سپردن به سرمایه داری 
طبق اصول و قواعد رویایی آمریکایی، هر فرد آزاد زاده شده و هیچ کس نمی‌تواند در راه رسیدن به خواسته های او خللی ایجاد کند. 
آزادی موهبتی خدادادی ست که باید در راه رسیدن به آمال و امیال حیوانی خرج شود. 
و گتسبی نمونه موفق چنین دیدگاهی ست. 
گتسبی، روستا زاده ی فقیری ست که پس از شرکت در جنگ، با قاچاق و خرید و فروش غیر قانونی ثروت هنگفتی را جمع آوری می‌کند. 
ثروت نامشروعی که نویسنده نه تنها آن را تقبیح می‌کند که بی‌فایده به حال صاحبش می‌داند. 

گتسبی بزرگ، شاید بزرگترين قربانی نظام سرمایه داری و رؤیای آمریکایی نباشد، اما به خوبی توانسته مشت غرب را باز کند.
آنجا که حتی با قربانی کردن ارزش های اخلاقی و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، آورده ای جز یأس و سرخوردگی برای بشر نداشته است. 
          
در تابستان
            در تابستان 1922 نیک کاراوای در لانگ آیلند ساکن  میشه و همسایه مرموزی به اسم گتسبی داره که آخر هفته‌ها مهمانی‌های بزرگ و غریبی برگزار می‌کنه که نیک رو متعجب می‌کنه.
افرادی که در این مهمانی‌ها حاضر میشن از همه طیفی هستن، بازیگر، کارگردان، ورزشکار، بیکار، علاف و...
و همگی هم بدون‌ دعوت میان.
گتسبی فقط یک نفر رو به مهمانیش دعوت می‌کنه؛ و اون کسی نیست جز... نیک! ولی چرا؟
.
خطر اسپویل⭕🌱
چند نکته:
۱. این کتاب قصد داره، ناکامی رویای آمریکایی رو در تحقق اهدافش به تصویر بکشه.
رویای آمریکایی چی می‌گه:
«هرکسی فارغ از اینکه در کجا به دنیا آمده یا در کدام طبقه اجتماعی متولد شده، می‌تواند به موفقیت و حقوق خودش در جامعه برسد.»
گتسبی با تلاش زیاد سعی کرد در جهت این رویا حرکت کنه ولی موفق نبود و به رویاش نرسید.
دیزی همون رویا بود. رویایی که هرچقدر گتسبی برای خریدنش تلاش کرد، موفق نشد. 

۲. نویسنده کتاب رو با توجه به تجربیات زندگی خودش نوشته. فیتزجرالد شخصیت دیزی رو از معشوقه‌ش الهام گرفته. خانواده دختر به دلیل فقر فیتزجرالد به اونها اجازه ازدواج ندادن.

۳. گتسبی ثروتش رو از طریق قاچاق الکل و... به دست آورده بود. اون زمان عصر ممنوعیت الکل در آمریکا بوده.
.
*این کتاب برای من:
خوشحالم که این کتابو خوندم گرچه به هر کسی خوندنش رو توصیه نمی‌کنم و از اون بیشتر دیدن فیلمش رو به هرکسی توصیه نمی‌کنم.
چون کتاب هیچ شخصیت سالم و مثبتی نداشت و وقایعش پر از ابتذال بود و بنظرم برای کسی که فقط بخواد برای گذراندن وقت یه رمان کلاسیک بخونه مناسب نیست.
ولی از طرف دیگه، از کتاب خوشم اومد‌ چون:
۱. گتسبی آدمیه که هر روز باهاش رو به رو میشیم، سلام و علیک می‌کنیم و گاهی برای شب دیدنی به خونه‌ش میریم، گاهی هم وقتی صبح از خواب بلند میشیم تو آینه میبینیمش!
گتسبی یه رویاپردازه
یه اورتینکره
یه کمالگرای عجیب و غریبه
یه نفره که رها کردن بلد نیست
یه نفره که زندگیش در مقطعی از زمان تموم شده
یه نفره که فکر می‌کنه می‌تونه گذشته‌رو جبران کنه
یه نفر که استعداد زیادی در امیدوار بودن داره، امید واهی
و با همه اینها یه عاشقه... ( رفتارهای گتسبی و ابراز علاقه‌ش صادقانه بود)

۲. از طرفی شخصیت دیزی؛
اگه با گتسبی ازدواج کرده بود هم خوشبخت نبود، چون کلا فازش مشخص نبود، نمیدونست از زندگی چی میخواد، وقتی بهش فکر می‌کنم گیج می‌شم.
... ترسو بود.
و دیزی برای مردان چشمگیر و خواستنی بود دقیقا مثل پول، (دیزی نمادی از داشتن بود):
«صدای دیزی خیلی بی‌پرواست! صدایش پر است از...»
درنگ کردم، گتسبی یک دفعه گفت:« صدایش پر از پول است!»

۳. مناسب ترین فرد برای دیزی، تام بود نه هیچ‌کس دیگه! در و تخته خیلی خوب باهم جور بودن!
«آن‌ها آدم‌های سهل‌انگاری بودند_ تام و دیزی_ همه چیز را به هم‌ می‌ریختند و پخش و پلا می‌کردند و یک چیز دیگر خلق می‌کردند و بعد خود را عقب می‌کشیدند و پشت پولشان یا اهمال کاری بی حد و حصرشان یا آنچه که آنها را با هم نگه داشته بود قایم می‌شدند و می‌گذاشتند دیگران گندکاری‌های آنها را پاک کنند.»
.
عکس‌ها:
_جینورا کینگ روی مجله town and country 
الهام بخش شخصیت دیزی( دختر مورد علاقه فیتزجرالد قبل آشنایی با همسرش)
_باقی عکس‌ها مربوط به فیلم the great Gatsby