نقشبندان

نقشبندان

نقشبندان

2.8
8 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

0

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

«حمید» در انفجار مین هر دو دست خود را از دست می دهد، در حالی که به نظرش مهم ترین چیزی که احتیاج داشت دست هایش بود، زیرا او نقاش بود و تابلو می کشید. حمید بعد از این اتفاق، آیندة روشن و امیدوارکننده ای برای خود نمی بیند برای همین به بهانه ای به گذشته پناه می برد که تصویر روشن و شفاهی از آن در ذهن داشت؛ هرچند که زنده شدن هر خاطره ای باعث عذاب و آزار فراوانش می شد. از دست دادن دست هایش او را نسبت به شکل مطلق و دایمی همة چیزهایی که در اطرافش وجود داشت دچار شک و تردید می کرد و این که امکان دارد همه چیز در لحظه ای دیگر، شکل متفاوت و حتی متضادی با آنچه قبلا داشته است بگیرد و زندگی انسان را دگرگون کند، ولی با وجود این که روحش در مقابل هر حرف و نگاه و برخوردی بسیار شکننده شده است چیزی در عمق وجودش هنوز زبانه می کشد و در اوج ناامیدی و یاس مانع حاکمیت انجماد و تاریکی در درونش می شود. مجموعة حاضر علاوه بر داستان مذکور با عنوان «نقشبندان» حاوی داستان دیگری با نام «حضور» است.

یادداشت‌های مرتبط به نقشبندان