سیر نابخردی، از ترویا تا ویتنام

سیر نابخردی، از ترویا تا ویتنام

سیر نابخردی، از ترویا تا ویتنام

باربارا تاکمن و 1 نفر دیگر
4.4
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

31

شابک
0000000127250
تعداد صفحات
638
تاریخ انتشار
1375/5/14

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
بی خردی زمان و مکان نمی شناسد؛ بی زمان و جهان شمول است- اگرچه عقاید و عادات هرزمان و هرمکان خاص شکلی معین بدان می دهد؛ ارتباطی به نوع نظام ندارد: هم سلطنت ممکن است موجد آن باشد، هم حکومت یک اقلیت قدرت طلب «الیگارشی» ، و  هم مردم سالاری (دموکراسی) ویژه ملت یا طبقه به خصوصی هم نیست. طبقه کارگر و حکومت های کمونیستی نماینده آن، همان گونه که تاریخ دوران اخیر به خوبی نشان داد، در مسند قدرت بخردانه تر یا کارسازتراز طبقه متوسط عمل نکردند...
ممکن است بپرسید از آن جا که اصرار در کژاندیشی یا در بی خردی جز فطرت آدمی ست، آیا می توان از حکومت ها انتظار دیگری داشت؟ چیز نگران کننده آن است که بی خردی حکومت اثر بیش تر بر شماری بیش تر می گذارد تا بی خردی های فردی ، از این رو حکومت ها وظیفه سنگین تری دارند که بر طبق عقل و خرد رفتار کنند. این درست، ولی بشرکه از دیرباز به این امرآگاه بوده است، پس چرا همنوعان ما احتیاط به خرج نداده اند و حفاظی در برابرآن نیفراشته اند؟...
در طی دو هزار و پانصد سال گذشته، فیلسوفان سیاسی از افلاطون و ارسطو گرفته تا توماس آکویناس و ماکیاولی و هابز و لاک و روسو و جفرسن و مدیسن و همیلتن و نیچه و مارکس قسمت اعظم اندیشه خود را وقف مسائل اخلاق و حاکمیت و پیمان اجتماعی و حقوق بشر و فساد قدرت و تعادل بین آزادی و نظم کرده اند. در میان این ها، سوای ماکیاولی، که درباره حکومت بدان گونه که هست می اندیشید نه آن گونه که باید باشد- کمتر کسی به بی خردی چندان وقعی نهاده است، در صورتی که بی خردی از دیرباز مشکلی مزمن وهمه گیر بوده است... .

      

یادداشت ها

          چارهٔ دیگری نداشت؟

«چارهٔ دیگری نداشت». این جملهٔ آرتور شلزینگر را دربارهٔ جان‌ اف. کندی شاید بتوان «جملهٔ خلاص» حکمرانان چپه‌شدهٔ تاریخ دانست. جمله‌ای که هم شخصِ وصف‌شده را در مقام «طفلک» می‌نشاند و هم گواهی‌ست بر سرانجامی که به‌دست خودش یا به‌ید بیضای روزگار برایش رقم خورده است. باربارا تاکمن را مورخ‌نویسنده‌ای می‌شناسیم که حاضر نشد شورمندی و کششِ روایت را فدای طول و تفصیلِ جزئیات و یافته‌های تاریخی و بیان آکادمیک کند تا مبادا خواننده‌ای کتاب را خوانده‌نخوانده بگذارد در قفسهٔ کتابخانه برای تکمیلِ دکور و روز مبادا. او در تاریخ بی‌خردی هم همین سبک و سیاق را در پیش گرفته و تاریخ را به‌مثابهٔ رمان ورق می‌زند. شخصیت‌ها را یکی‌یکی به «صحنهٔ بی‌خردی» احضار می‌کند، می‌چرخاند، زیر و بالا می‌کند و با نهیب «چه شد که چنین شد» می‌فرستد پشت پرده. این که چرا شهروندانِ تروا دندان اسب پیشکشی را نشمردند، تردید کاپوس و کاساندرا را به هیچ گرفتند و صبح شهر را تسخیرشده یافتند؛ یا این‌که چطور حماقت و تداومِ حماقتِ پاپ‌ها کار را به مشق قتال در دارالشفای مقدس کشاند و اسباب جداسریِ پروتستان‌ها و ایلغار رُم فراهم شد؛ یا چه شد که بریتانیا، این پهناورترین امپراتوری تاریخ بشر، آمریکا را دستی‌دستی از دست داد؛ یا چه شد که آمریکا در باتلاق‌های هوشی‌مین زمین‌گیر شد و از فرو رفتن نیز تن نزد ـــ همه و همه را در صحنهٔ بی‌انقضای «بی‌خردی» زیر و بالا می‌کند. تاکمن در خلال روایت، نخی ناپیدا را از قماشِ چهل‌تکهٔ بی‌خردی می‌کشد بیرون جلو چشم می‌گیرد که این است دستورالعمل شکست و تباهی در همهٔ دوران‌ها: جمود فکری در اصول و حدود اولیهٔ سیاسی، پافشاری بر اصول و باورهای تغییرناپذیر به‌رغم ناهماهنگی و ناکامی در آن‌ها، و در نهایت تداوم و پی‌گیریِ اصول اولیه به‌رغم تحول روزگار. اکنون که «ماجرای کرونا» بشریت را یک بار دیگر یک‌لنگه‌پا بر صحنهٔ بی‌خردی نگه داشته، بازخوانیِ «تاریخ بی‌خردی» ممکن است دست‌ودلِ شماری از خوانندگان را بلرزاند. حالا که اسبِ پیشکشی از دروازه‌ها گذشته و شیهه‌صدا در کوچه و خیابان می‌دود، شاید صدای تردیدآمیز کاپوس و کاساندا از اعماق خاکسترهای تروا شنیده شود. همین حالا. پیش از آن‌که قلم بردارند بنویسند: «چارهٔ دیگری نداشت».
        

0

          این کتاب سفری هست روحی و ذهنی به عمق تباهی و بی خردی بشریت که نه زمان میشناسد و نه مکان  ...در  گذر از تروا تا آزتک ..  از مونتزما تا آگامننون  از کوته نظری جانشینان پطروس حواری تا حماقت های لیندون جانسون و ریچارد نیکسون  ... انگار که از لحظه شروع بیگ بنگ تا کنون و از ۲۵۰۰ تاریخ تفکر و تلاش وکوشش  افلاطون و ارسطو و از نیچه تا مارکس و رسو و جان لاک برای شناخت اخلاق و حاکمیت و حقوق بشر  هیچ‌چیز عایده این مخلوق گناهکار  نشده .. در این جهان پهناور  که همواره دست خوش تغییرات و جنگ ها و مداخلات گوناگون بوده که همگی نه براساس عقل و اندیشه و خرد ورزی که همگی همانا برپایه جهل فساد خرافه پرستی و کهنه پرستی زمین را  به سمت نابودی برده اند و تنها زمانی که بشر به این حقیقت رسید که انچه در  ذهن او شکل میگیرد همواره از حقیقت و راستی سرچشمه نمیگیرد بلکه ناشی از تفکرات و حالت روحی و خامی هست که براساس شرایط و محیط رشد یافتن  بر او تحمیل شده شاید آنگاه بتواند با اسایش خاطر در سایه خرد به زندگی بدون اختلاط در یک آرمانگاه به حیات ادامه دهد 
        

8