بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

خدا وجود دارد: چگونگی تغییر عقیده سرسخت ترین ملحد جهان، آنتونی فلو

خدا وجود دارد: چگونگی تغییر عقیده سرسخت ترین ملحد جهان، آنتونی فلو

خدا وجود دارد: چگونگی تغییر عقیده سرسخت ترین ملحد جهان، آنتونی فلو

آنتونی فلو و 1 نفر دیگر
2.9
6 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

4

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

In There Is a God, one of the world's preeminent atheists discloses how his commitment to "follow the argument wherever it leads" led him to a belief in God as Creator. This is a compelling and refreshingly open-minded argument that will forever change the atheism debate.

لیست‌های مرتبط به خدا وجود دارد: چگونگی تغییر عقیده سرسخت ترین ملحد جهان، آنتونی فلو

یادداشت‌های مرتبط به خدا وجود دارد: چگونگی تغییر عقیده سرسخت ترین ملحد جهان، آنتونی فلو

            کتاب خدا وجود دارد من را یاد جنگ ستارگان می‌اندازد... آناکین کودکی‌ست که در دامان جدای‌ها (محافظانِ کهشکان) پرورش یافته، در جوانی علیه آن‌ها می‌شورد و به نیروهای امپراتور پالپاتین می‌پیوندد، نامش را به لرد ویدر تغییر می‌دهد، قریب به سی سال در رکاب امپراتور به شکار مقاومت‌های ریز و درشت علیه وی می‌پردازد، در آخرین لحظات عمرش، هنگامی که فرزندش را در حال کشته شدن توسط امپراتور می‌بیند، علیه او می‌جنگد و او را شکست می‌دهد و از صدمات حاصل می‌میرد... چرا این تمثیل را به کار بردم؟ اصلا هیچ بار ارزشی و خوب و بدی نمی‌خواهم به خداباوری و خداناباوری نسبت دهم، صرفا جنگ ستارگان جذاب است و کمی مشابهت بین سرنوشت آناکین و کاراکتر اصلی کتاب خدا وجود دارد یافتم.

کتاب درباره آنتونی فلو است، فیلسوف تحلیلی قرن 20ام که حوزه فعالیتش بیش از هر چیز فلسفه دین می‌باشد. او فرزندِ یک کشیش بود و به مدرسه‌ای دینی رفته بود، در نوجوانی اما از خداباوری و باور به خدا برگشت، در نیم قرن زندگی اش پس از نوجوانی به دفاع از خداناباوری پرداخت و مقالات بسیاری چاپ کرد و چالش‌های فلسفی متعددی علیه دین‌داری مطرح کرد. داستان وقتی جالب می‌شود که فلو در سال 2004، پس از دهه‌ها مناظره و فعالیت به نفع خداناباوری، در واپسین سال‌های عمرش و پس از 80 سالگی، اعلام کرد که به خدا باور پیدا کرده، و یکی از مشهورترین و بانفوذترین خداناباوران جهان به یک‌باره تغییر موضع می‌دهد. 

نکته کلیدی‌ای که فلو بدان اشاره می‌کند، اهمیت دلیل و شواهد است، فلو صرفا گفته است که تابع دلیل بوده، و دلایل و قرائن را با مطالعه دستآوردهای علمی جدید به نفع خداباوری یافته است. این تابع دلیل بودن مهم است، فلو اصرار دارد تغییر موضع‌اش آنچنان شگفت‌آور نیست، همچنین بخاطر ترس از مرگ و پیری نیست، صرفا تابعیت از دلیل است، که بینهایت نکته مهمی‌ست و باید چنین تابع دلیل بود. و از این جهت است که تغییر موضع وی توجهات را جلب کرده و بسیاری از خداباوران اصرار دارند که تغییر موضع او مهم نیست و در اثر کهولت سن است.

خود کتاب نیز یک کتاب داستانی نیست که بخواهد با روایت یک داستان احساسی و تاثیرگذار، اشک مخاطب را درآورد و او را به سمت خداباوری سوق دهد. کتاب یک کتاب فلسفی‌ست، بخش اعظم آن به بررسی مقالات و استدلال‌های فلسفی می‌پردازد. کتاب به طور خلاصه مقالات اصلی فلو را شرح داده، هر یک از آثار جنجالی و تاثیرگذارِ الهیات و ابطال‌پذیری، پیش‌فرض الحاد، و خدا و فلسفه توضیح داده شده‌اند و انتقاداتی که خداباوران ایراد کرده‌اند نیز ذکر شده است. در بخش پایانی کتاب نیز به دو موضوع دلایلِ تغییر عقیده فلو و واکنش‌ها به این اتفاق، پرداخته شده است. به طور خلاصه آن‌چه به تغییر عقیده فلو انجامید، شامل یک‌سری براهین نظم و طراحی هوشمند می‌شود، این که جهان و قوانین بنیادین فیزیکی گویا به قدری دقیق تنظیم شده‌اند تا بستری برای شکل‌گیری حیات باشند، و این تنظیم شدگی بی‌دلیل و بدون طراح نمی‌تواند باشد. در نهایت نیز خدای فلو، طراحِ هوشمند است، و نه خدای ادیان ابراهیمی و خدای بهشت و جهنم، و نتیجتا نمی‌توان تغییر عقیده وی را متاثر از ترس از مرگ دانست. 

این کتاب قطعا ارزش خواندن دارد. کتاب به وضوح به نفع خداباوری نوشته شده، و البته به گمانم این بد نیست، بالاخره روایت‌کننده داستان یک بازگشت است و نمی‌توان انتظار بی‌طرفی داشت، یک کمپ فرزندی نازنین را از دست داده و کمپی دیگر دوباره او را به دست آورده، داستانِ فلسفی موفقیت یک کمپ است. گرچه کتاب می‌توانست کمتر به نفع خداباوری باشد و در این شکی نیست. ترجمه کتاب روان است، از لحاظ محتوایی نیز پیشنیاز فهم آن پیشنیاز خاصی نمی‌خواهد، گرچه به گمانم آشنایی مقدماتی با فلسفه تحلیلی و تاریخ و مباحث آن می‌تواند بسیار مفید باشد. 

در پایان لازم می‌دانم که اصرار کنم از لفظ خداناباور استفاده کنیم، و نه ملحد. ملحد بار منفی زیادی به نظر می‌رسد داشته باشد.