با خانمان

با خانمان

با خانمان

4.2
7 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

0

ناشر
دبیر
شابک
9789642621026
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1396/5/31

توضیحات

        
مثل همه شنبه ها، بعدازظهر آن روز نیز، گاری ها و چهار چرخه های پر از بار هیزم و ذعال و علوفه خشک و ارابه ها و دلیجان هایی که از نواحی اطراف آمده بودند، در چهار صف طولانی، در زیر آفتاب سوزان ماه ژوئن، در ساحل رودخانه ایستاده و بی صبرانه منتظر بودند تا مامورین عوارض «دوازده برسی» ، پس از بازدید محمولات، به آن ها اجازه ورود به شهر را بدهند تا بتوانند شب یکشنبه را در «پاریس» بگذرانند.

      

یادداشت‌ها

          باخانمان
نویسنده: هکتور مالو
مترجم: محمد قاضی
چاپ هشتم: ۱۳۷۷
انتشارات: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تعداد صفحات: ۲۱۷

📚📚📚📚📚📚📚📚
« پرین بر بستر نرم برگ سرخس دراز کشید و چشمانش را بر هم نهاد و یک ساعتی چرت زدن ولی مواظب بود که خوابش نبرد. در اعصاب خود آرامشی احساس کرد و سردردش هم برطرف شد. اکنون آفتاب برآمده بود و از روزنه های دیوار آلاچیق به درون می تابید. در بیرون کلبه پرندگان زمزمه سر داده بودند و معلوم بود که روز آغاز شده است. سنجاقکها در نیزار به هر سو می پریدند و پشه ها را شکار می کردند. پرندگان در بیشه در ساحل برکه نوک برخاک می زدند و در پی طعمه می گشتند. مرغابی زیبایی به رنگ قهوه ای و خاکستری که خوشگلتر از اردکهای خانگی بود در حالی که بچه هایش به دنبالش روان بودند بر سطح برکه می سرید و نوک بر آب می زد و با صداهایی که می کرد معلوم بود که می خواهد بچه هایش را به دور خود جمع کند و نگذارد پراکنده شوند.»

«ادموند وولفران» بعد از ازدواج با دختری هندی از جانب پدر طرد و بعد از چند سال به همراه همسرش «ماری» و دخترش «پرین» در پی حوادثی به سوی پدر باز می گردد. «آقای وولفران» در شهر «ماروکو» کشور فرانسه با داشتن کارخانه های نساجی و ثروت فراوان در حسرت دیدن پسری ست که خود باعث گم شدنش شد.
آنها سوار بر یک گاریِ کهنه که توسط خری دوست داشتنی به نام «پالیکار» رانده می شود و به عنوان عکاس دوره گرد از کشورها و شهرها و روستاهایی بسیار عبور می کنند.
ادموند بعد از یک بیماری می میرد و پرین و مادر به مسیر ادامه می دهند.اما در پاریس پرین مادرِ بیمار و رنجور خود را هم از دست می دهد و به تنهایی و این بار بدون گاری و پالیکار حرکت می کند. 
او در ورودی ماروکو با دختری مهربان به نام «روزالی» آشنا می شود و از آنجا که نباید هویتش را فاش کند خود را « اورلی» معرفی می کند و فردای همان روز با کمک روزالی در کارخانهٔ پدربزرگ نابینایش مشغول به کار می شود. 
پس از چندی پرین به خاطر لیاقت و توانایی که از خود نشان می دهد محرم اسرار پیرمرد می شود. بدون اینکه او بداند پرین دختر پسر گمشدهٔ اوست.
🔺🐕در کتاب نامی از پاکوتاه سگِ بازیگوش پرین در انیمیشن نیست.

کتابی که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده اما بد نیست که بزرگسالانِ علاقمند به ادبیات کلاسیک هم آن را ورق بزنند.


        

1

          داستانی پر از پستی و بلندی و اتفاقات تلخ و خوش!
۸ روز خوندن این کتاب برام طول کشید که این عجیب بود برام ؛ احتمالا دلیلش این بود که حس میکردم قلم آقای مالو یکمی خشکه و اون صمیمیتی که باید رو به فضا نمیده.
با این حال وقتی شروع میکردم به خوندن ، پرین رو همراهی میکردم و شاهد اتفاقات و موفقیتاش در طول کتاب بودم!
این کتاب راجع به پرین کوچولوی ماست که سرنوشت مجبورش میکنه خودش تک و تنها بره تو دل آينده‌ش.
نیمه اول کتاب مربوط میشه به تنهایی ها و شرایط بسیار سخت پرین ، نیمه دوم هم جا افتادن و عادت کردن پرین به شرایط و رشد کردنشو نشون میده ؛ که من این روند رو خیلی دوست داشتم!
تنها شخصیتی که تونستم باهاش ارتباط بگیرم موسیو ولفران بود که بعضی از رفتارها و صحبتاش به دلم خیلی میشست.
در کل دوستش داشتم!
پ.ن ۱ : این کتاب بعضی از رفتارا و افکار مسموم و حسودانه رو به خوبی نشون میده.
پ.ن۲ : پالیکار رو هم خیلییییی دوست داشتم.
پ.ن۳ : کاش میشد پدر پرین هم تو کتاب حضور داشته باشه:(
        

9