بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

قصر به قصر

قصر به قصر

قصر به قصر

3.8
4 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

13

کتاب شرح سه دوره «قصرنشینی» سلین است، اول «زیگمارینگن» کاخ دودمان شهریاران نیمه افسانه ای هوهنتزولرن که منتهی اینک آخرین پناهگاه همه پس مانده های توفان جنگ دوم جهانی شده است. پایانه ای که در آن زندگی هر روزه به ساعت شماری فرا رسیدن به قول سلین، زمان، پخ پخ می گذرد. دوره دوم، زندگی زندان و دربه دری بدنامی و مطرودی است. دوره سوم، دوره نهایی، زندگی سال های آخر سلین پزشک گوشه گرفته، با تک و توک مریض هایی از خود او فقیرتر. از دیدگاه مجموعه آثار سلین قصر به قصر کتاب به تعبیری پایانی و «حرف آخر» اوست. کتاب پیری سلین است، دوران هم پختگی و هم امیدباختگی، اوج قوام و انسجام زبانی و از سوی دیگر نهایت شکاکی و صراحت نویسنده که در آن چه می بیند و می گوید دیگر هیچ جای مجامله و تعارفی نیست. هر چه هست یقین است، چه ما را خوش بیاید چه نه. قصر به قصر از هر نظر دو کتاب پیشین، سفر به انتهای شب و مرگ قسطی را کامل می کند و با آن ها سه شاهکار بنیادین سلین را تشکیل می دهد.

یادداشت‌های مرتبط به قصر به قصر

            بسیار سفر باید تا پخته شود خامی، صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی (سعدی)

گفتار اندر نقدِ مرحوم مهدی سحابی
همان‌طور که در گذشته‌ی نه چندان دور از ایشان بابت ترجمه‌ی خلاقانه و هوشمندانه‌ی «مرگ قسطی» تشکر کردم، این‌بار بابت ترجمه‌ای بسیار ضعیف، سطحی‌ و همچنین از همه بدتر، تلاش برای فارسی‌سازی کتاب که باعث شد فکر کنم کتابی از مرحوم جمالزاده می‌خوانم و نه نویسنده‌ی محبوبم انتقاد کنم. تغییراتی که ایشان در کتاب داد، منجر به این گردید که یک چشمم به متن برگردان انگلیسی باشد و یک چشم به فارسی و حالم از این همه تغییر بی مورد نام کاراکترها و ... به‌هم خورد و اصلا دلیل این کار مترجم را هم نفهمیدم!

گفتار اندر توصیف کتاب
باز هم نقلی از مصائب جنگ...
همانند سلین پزشک هم که باشید، وقتی که جنگ شود، بدبختی می‌آید به سراغ‌تان و در به دری از قصری به قصر دیگر! منتها نه آن قصری که ما امروزه قصر می‌نامیم... قصری که روی پله‌هایش گه باشد و استفراغ... در راه‌روی طبقاتش بوی عفونت باشد و در خیابان‌های منتهی به قصر نیز پر از آدم‌‌نماهایی در حال اعمال خشونت علیه یکدیگر!

در سطر به سطر این کتاب نیز امضای سلین را می‌بینیم... سلین همان سلین همیشگی‌ست، قلمش لخت است و عریان.
این کتاب بیشتر از این‌که یک رمان باشد، به نظر دست‌نوشته‌هایی پراکنده از سلین است که اتفاقا این روزها عنوان شده هزاران صفحه‌ی دیگر از آن که دقیقا مربوط به همان دوران است کشف گردیده و خواننده نباید از خواندن این کتاب انتظار یک داستان در قالب استانداردهای یک رمان باشد، چون وقایع جسته و گریخته است... گاهی از خود، زنش و حیواناتش می‌گوید، گاه از جنگ می‌گوید... گاه از ناشران احمق و همسایه‌ها و ماموران حکومتی و ... و این گفتارها هیچ نظم خاصی ندارند و شاید نبود نظم در این کتاب دلیل پررنگی بود که باعث شد خواندن این کتاب انقدر برای من زمان‌بر باشد.

نقل‌قول نامه
"بدترین کرها آنهایی‌اند که نمی‌خواهند بشنوند، این را هرچقدر می‌توانید تکرار کنید و نترسید."

"حقیقت این است مقامات همیشه دست بالا را دارند."

"شاید اشتباه می‌کنم که این‌قدر آه و ناله می‌کنم!
نشان به این نشان که هنوز زنده‌ام،
زنده‌ام و روز به روز می‌بینم که دشمن‌هایم می‌میرند،
از سرطان، سکته، پرخوری و ... چه کیفی می‌کنم از این‌که همین‌طور پشت سر هم می‌روند!
در طبیعت چیزهایی هم هست که مایه‌ی خوشی‌ست..."

"وقتی ارتش به خودش رید و فلنگ را بست،
انتظار هر چیزی را می‌شود داشت...
هفت میلیون فراری، همه پاتیل، بعله که همه چیز کن‌فیکون می‌شود، دنیا زیر و رو می‌شود! همه جا دروغ و دغل!
تیر خلاص به هرچه کله و... ."

"در هر رژیمی، هر فلسفه‌ای، هر فرقه‌ای و هر رنگی،
به هر بهانه‌ای هجوم می‌آورند، وول می‌زنند و می‌آیند سراغت...
همه چیزت را می‌بلعند!"

"تب که از ۳۹درجه بالاتر رفت، آدم همه چیز را می‌بیند! بالاخره تب باید به یک دردی بخورد دیگر! لحظه‌های آخر... خداحافظ! گفتنش ساده است..."

"اعتماد نکنید و از من بشنوید:
دادگاه نورنبرک را باید دوباره راه انداخت!
در دادگاه از همه چیز حرف زدند اما دروغکی،
مساله را نشکافتند، جدی نبودند و از کنار موضوع اصلی رد شدند! کلک‌های بی‌ناموس."

"خوشبختی واقعی این است که هیچ‌وقت هیچ‌کس موی دماغت نشود وگرنه باقی زندگی هیچ است.
این آرزو، کاملا قابل تحقق است و البته نه برای همه، فقط برای آدم‌های پول‌دار!"

"آدم‌ها هیچ‌وقت متوجه نمی‌شوند که زیادی‌اند"

"حقیقت این‌ست که اروپا بدون جنگ حوصله‌اش سر می‌رود! مردم هر از گاهی به سرشان می‌زند که همه جا را تعطیل کنند و کله‌های هم را بترکانند! برای همین، هر از چند گاهی ناگهان در شیپور جنگ دمیده می‌شود. با شروع جنگ، تعطیلات گسترده آغاز و بساط جشن و پایکوبی به صرف خون رایگان برپا می‌شود!"

کارنامه
یک ستاره بابت عدم وجود چهارچوب و نظم در محتوا و یک ستاره بابت ترجمه‌ی بسیار ضعیف مترجم از کتاب کسر و نهایتا سه ستاره برایش منظور می‌کنم و خواندن این کتاب را فقط و فقط به عزیزانی که علاقه به خواندن جزئیاتی از میدانِ بیرونی جنگ دارند پیشهاد می‌کنم و به آن‌هایی که همانند من به سلین علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنم این کتابش را در نوبت‌های آخرِ صف مطالعه‌ی خود قرار دهند.

بیست و ششم اردیبهشت‌ماه یک‌هزار و چهارصد