بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

پله ها تمام نمی‌شدند

پله ها تمام نمی‌شدند

پله ها تمام نمی‌شدند

افروز مهدیان و 1 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

0

سرم به کارهای خانه گرم شده بود و زمان از دستم در رفت. تا به خودم آمدم غروب شده بود. زدم توی سرم و پله‌ها را دوتا یکی رفتم پایین سراغ بچه‌ها. صدای تیراندازی می‌آمد. توی سرزنان دورخانه را چند دور هروله کردم. نبودند که نبودند....

یادداشت‌های مرتبط به پله ها تمام نمی‌شدند